English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
in his stead U بجای او
per pro U بجای
in the room of U بجای
in exchange for U بجای
in return for U بجای
in payment of U بجای
in lieu of U بجای
Instead of you U بجای تو
vice- U بجای
vice U بجای
vices U بجای
vises U بجای
instead of U بجای
lieu U بجای
quid pro quos U بجای عوض
elsewhere U بجای دیگر
for U بجای از طرف
to pass for U قلمدادشدن بجای
instead U بجای اینکه
stead U بجای بعوض
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
instead of celebrating U بجای جشن
he succeeded his father U بجای پدرنشست
in somebody's place U بجای کسی
quid pro quo U بجای عوض
in place of U بجای درعوض
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
O.K. U اصط لاحی که بجای
were i in his skin U اگر بجای او بودم
impersonify U بجای شخص گرفتن
back to your seats U برگردید بجای خود
take your mirks U فرمان بجای خود
on your marks U فرمان بجای خود
instead of vice versa U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
instead of the other way around U بجای برعکس این
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
anth U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamers U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamer U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
changeling U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
changelings U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
squidding U استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
virtual U تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
elf child U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
well-behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
wireless network U شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
penned U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
to have breakfast brought to your room U ناشتا را به اتاقتان [در هتل] آوردن [بیاورند]
trophic U غذایی
dietetical U غذایی
messes U هم غذایی
mess U هم غذایی
alimentary U غذایی
alimental U غذایی
regimen U پرهیز غذایی
foodstuffs U ماده غذایی
foodstuff U ماده غذایی
regimens U پرهیز غذایی
ration U جیره غذایی
rationed U جیره غذایی
rations U جیره غذایی
food poisoning U مسمویت غذایی
diet U برنامه غذایی
food chains U زنجیره غذایی
dieting U برنامه غذایی
food industries U صنایع غذایی
food dtufe stuff U ماده غذایی
dieting U رژیم غذایی
food deprivation U محرومیت غذایی
food web U شبکه غذایی
lymph U شیره غذایی
food chain U زنجیره غذایی
nutritiveness U خاصیت غذایی
diets U رژیم غذایی
food packet U بسته غذایی
diets U برنامه غذایی
food preference U پسند غذایی
food perference U رجحان غذایی
dieted U برنامه غذایی
diet U رژیم غذایی
dieted U رژیم غذایی
food program U برنامه غذایی
food pyramid U هرم غذایی
dietary U مربوط به رژیم غذایی
provision room U انبار مواد غذایی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com