English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . U خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
lipoma U تومر خوش خیم چربی غده چربی
cartouche border U قاب و کتیبه ای که بیشتر در حواشی بکار گرفته شده و نقش درون آن بصورت یک در میان در هر قاب تکرار می شود
fat soluble U قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
adenomatous U غدهای
tumorous U غدهای
glandular U غدهای
glandulous U غدهای
glandulose U غدهای
adenoma U ورم غدهای
crypts U حفره غدهای
crypt U حفره غدهای
fats U چربی چربی دار
fatter U چربی چربی دار
fat U چربی چربی دار
fattest U چربی چربی دار
adenoidal U منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
adenoma U ورم خوش خیم بافت غدهای
adenoid U شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
ambit U پیرامون
absis U پیرامون
periphery U پیرامون
circuity U پیرامون
circumferences U پیرامون
outline U پیرامون
outlined U پیرامون
outlines U پیرامون
outlining U پیرامون
perimeters U پیرامون
perimeter U پیرامون
circumference U پیرامون
peripheries U پیرامون
periscopes U پیرامون بین
space current U جریان پیرامون
periscope U پیرامون بین
around U پیرامون دراطراف
circumnavigate U پیرامون پیمودن
perimeter U پیرامون محیط
outlining U خلاصه پیرامون
outlines U خلاصه پیرامون
outlined U خلاصه پیرامون
outline U خلاصه پیرامون
perimeters U پیرامون محیط
have to do with <idiom> U پیرامون موضوعی بودن
the four seas U دریاهای پیرامون بریتانیا
intervenient U در میان اینده واقع در میان
futtock U میان چوب میان تیر
parosteitis U اماس بافتهای پیرامون استخوان
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
perigynous U واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
to skirt a camp U از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
my fancy plays round that idea U خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
him who U انرا که
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
had searched U انرا می یافتید
i saw it U انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
send it by post U با پست انرا بفرستید
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
give it a shake U انرا تکان دهید
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
give it a twist U انرا پیچ بدهید
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
greasiness U چربی
greasing U چربی
grease U چربی
oil U چربی
greasily U با چربی
meagre U بی چربی
oiling U چربی
oils U چربی
creaminess U چربی
lipid U چربی
fatless U بی چربی
meager U بی چربی
adiposeness or diposity U چربی
lipide U چربی
lubricous U چربی
greased U چربی
myelin U چربی پی
oiliness U چربی
greasy U چربی
thins U کم چربی
fattest U چربی
thin U کم چربی
thinned U کم چربی
thinners U کم چربی
thinnest U کم چربی
fatness U چربی
fatter U چربی
fat U چربی
fats U چربی
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
lipophilic U چربی گرای
lipophilic U چربی دوست
lipoid U شبه چربی
lipomatous U چربی مانند
fattiness U خاصیت چربی
casein U پنیر بی چربی
lipotropic U چربی سوز
lipuria U چربی در پیشاب
leather head U چربی دانه
comedo U چربی دانه
wool grease U چربی پشم
animal fat U چربی حیوانی
wool fat U چربی پشم
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
whipping cream U خامهی پر چربی
aliphatic U چربی دار
adipocere U چربی لاش
greasing U روغن چربی
adipose tissue U بافت چربی
lard U چربی خوک
grease trap U بازیابی چربی
skim milk U شیر بی چربی
fatty U چربی مانند
suint U چربی پشم
grease trap U چربی گیر
vegtable fat U چربی گیاهی
sebaceous U چربی دار
blackheads U چربی دانه
greased U روغن چربی
flense U چربی گرفتن از
degreasing U اب کردن چربی
grease U روغن چربی
adipic U وابسته به چربی
blackhead U چربی دانه
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
emulsions U ذرات چربی دراب
emulsioning U ذرات چربی دراب
greasily U به شکل روغن یا چربی
lubricity U شهوانی بودن چربی
emulsioned U ذرات چربی دراب
lipolysis U تجزیه وتحلیل چربی
fatback U چربی پشت خوک
saturated fats U چربی اشباع شده
saturated fat U چربی اشباع شده
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
emulsion U ذرات چربی دراب
adipose tissue U چربی حیوانی پیه
blobber U چربی یاپیه نهنگ
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
blubbering U چربی اوردن هایهای گریستن
blubber U چربی اوردن هایهای گریستن
lard U گوشت خوک چربی زدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com