English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
snapshot U عکس فوری
snapshots U عکس فوری
instantaneous photograph U عکس فوری
pistolgraph U عکس فوری
snap shot U عکس فوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
prompt U فوری
prompted U فوری
prompts U فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergencies U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency U خیلی خیلی فوری
emergency U حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency U پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
spontaneous U فوری
spot U فوری
spots U فوری
immediate <adj.> U فوری
immediate U خیلی فوری
sudden U فوری
dot U در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dotting U در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
scram U فوری رفتن
scrams U فوری رفتن
snap U گرفتن عکس فوری
snapped U گرفتن عکس فوری
snapping U گرفتن عکس فوری
snaps U گرفتن عکس فوری
real time U بازده فوری
tea bag U پاکت محتوی چای فوری
tea bags U پاکت محتوی چای فوری
hasty U عجولانه فوری
upsurge U قیام فوری وناگهانی
urgent U فوری
accelerating pump U پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
cash prompt U نقد فوری
cash spot U نقد فوری
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
emergency care U مراقبتهای فوری
emergency priority U تقدم فوری
exigent U محتاج به اقدام یا کمک فوری
immediate action U عکس العمل فوری
immediate action U عملیات فوری
immediate addressing U ادرس دهی فوری
immediate memory U حافظه فوری
immediate message U پیام فوری
immediate mission U تک فوری هوایی
immediate mission U ماموریت فوری هوایی
inquiry processing U فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
instantaneous reaction U واکنش فوری
instanter U فوری
payable immediately U قابل پرداخت فوری
pistolgraph U دستگاه عکس فوری
posthaste U فوری
prompt delivery U تحویل فوری
prompt deployment U گسترش فوری
prompt payment U پرداخت فوری
quick set U گرفتن فوری بتن
readout U دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
ready service U اماده به استفاده فوری
reflex force U نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
snap report U گزارش فوری یا انی
snap shooter U عکاس فوری
snap shot U فوری
snap shot U عکس فوری گرفتن
snapshoot U عکس فوری گرفتن
snapshoot U تیر فوری انداختن
speedy trial U دادرسی فوری
spot price U قیمت برای فروش فوری
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
spot test U ازمایش فوری
the letter is urgent U نامه فوری است
urgent priority U تقدم فوری
inst U مخفف فوری
red alert U آژیر خطر فوری
red alerts U آژیر خطر فوری
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
This company guarantees prompt delivery of goods. U این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
urgently U فوری
I need them urgently. من آنها را فوری میخواهم.
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> U فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
Please reply as a matter of urgency. U لطفا فوری پاسخ دهید.
A rapid response would be appreciated. U از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
acute <adj.> U فوری
instantaneous <adj.> U فوری
intuitive <adj.> U فوری
unintermediate <adj.> U فوری
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com