English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
xerographic U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography U عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph U ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
oddment U چیزهای متفرقه
munch U چیزهای جویدنی
cates U چیزهای لذیذ
munched U چیزهای جویدنی
scatterings U چیزهای پراکنده
post matter U چیزهای پستی
bygone U چیزهای گذشته
munching U چیزهای جویدنی
munches U چیزهای جویدنی
inanimate objects U چیزهای بیجان
the inevitable U چیزهای عادی
the sublime U چیزهای بلندوعالی
inflammables U چیزهای اتشگیر
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
incidentals U چیزهای کوچک
by gone U چیزهای گذشته
trivia U چیزهای بی اهمیت
gaudery U چیزهای کم بها
valuables U چیزهای بهادار
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
among others U میان چیزهای دیگر
among other things U میان چیزهای دیگر
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
impediment U چیزهای دست و پاگیر
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
inter alia U میان چیزهای دیگر
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
impediments U چیزهای دست و پاگیر
microtomy U بریدن چیزهای ریز
paleology U دانش چیزهای کهنه
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
drainer U خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
littering U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
gutter man U دوره گردیکه چیزهای ارزان وکهنه می فروشد
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
fryer U سرخ کننده چیزهای سرخ کردنی
vectors U برداری
vector U برداری
embodiment U در برداری
decerebration U مخ برداری
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
vector pair U زوج برداری
sampling U نمونه برداری
vector product U حاصلضرب برداری
vector power U توان برداری
utilization U بهره برداری
vector diagram U نمودار برداری
vector field U میدان برداری
footstep U گام برداری
vector display U نمایش برداری
footsteps U گام برداری
vector processor U پردازنده برداری
ovariectomy U تخمدان برداری
deafferentation U اوران برداری
decerebellation U مخچه برداری
denervation U عصب برداری
metal cutting U براده برداری
enervation U عصب برداری
mapping U نقشه برداری
extirpation U اندام برداری
gaud U کلاه برداری
lobectomy U قطعه برداری
land surveying U نقشه برداری
gyrectomy U شکنج برداری
insurability U بیمه برداری
hemispherectomy U نیمکره برداری
ingathering U خرمن برداری
photogeny U عکس برداری
cannibalization U قطعه برداری
removal of chips U براده برداری
machining U براده برداری
metal cutting work U براده برداری
fraudulence U کلاه برداری
tread U گام برداری
treading U گام برداری
treads U گام برداری
vector analysis U تحلیل برداری
exploitation U بهره برداری
topography U نقشه برداری
surveyor's level U ترازنقشه برداری
arrow diagram U نمودار برداری
subordination U فرمان برداری
samplery U نمونه برداری
biopsy U بافت برداری
i know him by his step U از گام برداری
listing U سیاهه برداری
surveys U نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری
survey U نقشه برداری
copying U کپی برداری
copying U نسخه برداری
listings U سیاهه برداری
copy U کپی برداری
frauds U کلاه برداری
fraud U کلاه برداری
gains U بهره برداری
gained U بهره برداری
gain U بهره برداری
marching U قدم برداری
marches U قدم برداری
marched U قدم برداری
march U قدم برداری
utilizations U بهره برداری ها
usages U بهره برداری ها
utilisation [British] U بهره برداری
copy U نسخه برداری
copies U کپی برداری
copies U نسخه برداری
copied U کپی برداری
exploitation [utilization] U بهره برداری
copied U نسخه برداری
usage U بهره برداری
using U بهره برداری
utilisations U بهره برداری ها
duplicated U نسخه برداری
topectomy U تکه برداری
swindle U کلاه برداری
duplicate U نسخه برداری
rip-off U کلاه برداری
surveying U نقشه برداری
rip-offs U کلاه برداری
swindles U کلاه برداری
stripping U قالب برداری
decoding U رمز برداری
duplicates U نسخه برداری
duplicating U نسخه برداری
resultant U جمع برداری
vector quantities U اندازههای برداری
operation U بهره برداری
vector quantity U کمیت برداری
swindled U کلاه برداری
vectored interrupt U وقفه برداری
vectorical angle U زاویه برداری
duplication U نسخه برداری
weight lifting U وزنه برداری
metal cutting machine U دستگاه براده برداری
linear space U فضای برداری [ریاضی]
maximum value U مقدار بهره برداری
vector calculus U حساب برداری [ریاضی]
mapping U نقشه برداری کردن
metal removing capacity U قدرت براده برداری
vector space U فضای برداری [ریاضی]
incline bench U تخته وزنه برداری
vector potential of a solenoidal vector U پتانسیل برداری بردارسولنئیدی
weight program U تمرین وزنه برداری
with intent to defraud U بقصد کلاه برداری
leveling staff U ژالون نقشه برداری
vector graphics U نگاره سازی برداری
metal cutting element U عنصر براده برداری
machinability U قابلیت براده برداری
machinable U قابل براده برداری
machining method U روش براده برداری
machining requirments U شرایط براده برداری
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com