English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heliocheomy U عکاسی بارنگ طبیعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imagery sortie U پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
continuous strip imagery U عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
spectrozonal photography U عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
oil paintings U نقاشی بارنگ
greyly U بارنگ خاکستری
oil painting U نقاشی بارنگ
gradate U بتدریج بارنگ دیگرامیختن
trimetrogon U عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
physiographic U وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
naturalism U فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
lens distortion U خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
photography U عکاسی
photogeny U عکاسی
photographic chemistry U شیمی عکاسی
shutterbug U عاشق عکاسی
photochromy U عکاسی رنگی
line of collimation U خط محور عکاسی
kodak U دوربین عکاسی
heliochrome U عکاسی رنگی
telephoto U عکاسی رادیویی
telephotography U عکاسی رادیویی
flash photography U عکاسی شب بابرق
imagery U عکاسی هوایی
photographic fixing U ثبوت عکاسی
photographic scale U مقیاس عکاسی
photographic strip U باند عکاسی
flash U فلاش عکاسی
flashes U فلاش عکاسی
brownie U یکجوردوربین عکاسی
photoionization U یونش عکاسی
brownies U یکجوردوربین عکاسی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
photographic strip U نوار عکاسی
radiophoto U عکاسی رادیویی
photographic U وابسته به عکاسی
facsimile U عکاسی رادیویی
faxed U عکاسی رادیویی
aerial photography U عکاسی هوائی
faxes U عکاسی رادیویی
photography U لوازم عکاسی
flashlights U لامپ عکاسی
flashlight U لامپ عکاسی
facsimiles U عکاسی رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
filmed U فیلم عکاسی
flashed U فلاش عکاسی
dark room U تاریکخانه عکاسی
wirephoto U عکاسی رادیویی
photographic accessories U لوازم عکاسی
film U فیلم عکاسی
faxing U عکاسی رادیویی
cameras U دوربین یا جعبه عکاسی
camera دوربین یا جعبه عکاسی
fan cameras U دوربینهای عکاسی منظرهای
exposure station U ایستگاه عکاسی هوایی
bombardment photography U عکاسی از بمباران هوایی
camera axis U محور دوربین عکاسی
camera nadir U محورلولایی دوربین عکاسی
flash lamp U لامپ پر نور عکاسی
flash bulb U فلاش دوربین عکاسی
dicing photography U عکاسی در ارتفاع کم باهواپیما
filmstrip U فیلم عکاسی 53 میلمتری
image format U اندازه فیلم عکاسی
thermal imagery U عکاسی مادون قرمز
to print out U چاپ کردن در عکاسی
vidicon U لوله دوربین عکاسی
Dont move . Hold it. Keep stI'll. U بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
exposure scale U جدول پرتوگیری [عکاسی]
(iris) diaphragm U دیافراگم [دوربین عکاسی]
iris U دیافراگم [دوربین عکاسی]
telephotography U عکاسی از راه دور
fixer U دوای ثبوت عکاسی
image format U اندازه شیشه عکاسی
isocentre U خط المرکزین دوربین عکاسی
negative photo plane U افق شیشه عکاسی
photographically U از روی علم عکاسی
safelight U چراغ تاریکخانه عکاسی
photoflash U فشنگ منورمخصوص عکاسی در شب
photocopy U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopies U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopied U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopying U رونوشت برداری بوسیله عکاسی
flashbulbs U لامپ پرنور فلاش عکاسی
photoengraving U گراور سازی بوسیله عکاسی
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
camera obscura U اطاقک تاریک جعبه عکاسی
imagery U شبیه سازی عکاسی کردن
camera magazine U جعبه محتوی فیلم عکاسی
platinotype U عکاسی بوسیله املاح پلاتین
flashbulb U لامپ پرنور فلاش عکاسی
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
ground position U نقطه تصویرزمینی هواپیمای در حال عکاسی
photogravure U گراور سازی از روی شیشه عکاسی
time exposure U مدت بازماندن دیافراگم دوربین عکاسی
thermal imagery U عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
sortie plot U شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
thermal crossover U تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
telecamera U دوربین مخصوص عکاسی ازفواصل دور
zoom lens U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
sonne photography U روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
panoramic U دوربین منظره نما یا افق نمادر عکاسی
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
zoom lenses U عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
canadian , grid U سیستم شبکه بندی عکاسی برجسته منشوری
continuous strip photography U عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
denitometer U وسیله اندازه گیری درجه تیرگی تصاویر عکاسی
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
infrared resolution U تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
coverage index U کالک نمایش مناطق زیرپوشش شناسایی عکاسی هوایی
latensification U تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
pantoscope U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
box cameras U دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
image [وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.]
images U وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.
crab angle U زاویه بین مسیر حرکت هواپیما و محور دوربین عکاسی
tipping U در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
tip U در عکاسی هوایی چرخش دوربین حول محور افقی هواپیما
box camera U دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند که دستگاه میزان ندارد
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
camera cycling rate U نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
panoramic camera U دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
comouflage detection photography U نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
naturals U طبیعی
natural bridge U پل طبیعی
homebred U طبیعی
normal U طبیعی
home born U طبیعی
indigenous U طبیعی
silvan U طبیعی
natural foundation U پی طبیعی
natural U طبیعی
innate U طبیعی
natural right U حق طبیعی
physical U طبیعی
crude copper U مس طبیعی
aptitude U تمایل طبیعی
inartificial U طبیعی غیرصنعتی
seeps U تراوش طبیعی
in vivo U در محیط طبیعی
immanent justice U عدالت طبیعی
preposterous U غیر طبیعی
resource endowment U منابع طبیعی
full size U اندازه طبیعی
pudding stone U شفته طبیعی
matter of course U چیز طبیعی
matten of course U چیز طبیعی
physios U پیشوند طبیعی
guardian by nature U قیم طبیعی
normalizes U طبیعی کردن
natural erosion U فرسایش طبیعی
physico theology U الهیات طبیعی
physiography U جغرافیای طبیعی
crude gas U گاز طبیعی
uncanny U غیر طبیعی
natural rubber U لاستیک طبیعی
full scale U اندازه طبیعی
sophisticate U غیر طبیعی
tegmen U پوشش طبیعی
tincal U بوره طبیعی
unnatural U غیر طبیعی
unnaturally U غیر طبیعی
naturally U بطور طبیعی
terrestrial occurrence U وفور طبیعی
galenite U سرب طبیعی
subnormal U غیر طبیعی
so matic U طبیعی جسمی
hevea rubber U لاستیک طبیعی
secundine naturam U بطور طبیعی
propensities U تمایل طبیعی
propensity U تمایل طبیعی
emmetropia U بینایی طبیعی
emmetropis U بینایی طبیعی
eupnoea U تنفس طبیعی
tincal or kal U بوره طبیعی
tegmentum U پوست طبیعی
original ground U زمین طبیعی
natural products U مواد طبیعی
natural phenomena U اثار طبیعی
natural persons U اشخاص طبیعی
natural person U شخص طبیعی
natural order U نظم طبیعی
natural obstacle U مانع طبیعی
natural number U عدد طبیعی
natural monopoly U انحصار طبیعی
natural magnet U مغناطیس طبیعی
natural logarithm U لگاریتم طبیعی
natural law U حقوق طبیعی
natural language U زبان طبیعی
natural purification U پالایش طبیعی
normal fault U گسل طبیعی
nonrepresentational U غیر طبیعی
neperian logarithm U لگاریتم طبیعی
normalize U طبیعی کردن
nature reserve U اندوختگاه طبیعی
naturalistic observation U مشاهده طبیعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com