English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To assume office . U عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
undertake U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
deflection pattern U مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
summation U مقامی خلاصه
subrogation U قائم مقامی
protem U شاغل مقامی بطورموقت
write up <idiom> U مقامی را به حساب آوردن
establish U کسی رابه مقامی گماردن
establishing U کسی رابه مقامی گماردن
vicarial U وابسته به خلیفه قائم مقامی
establishes U کسی رابه مقامی گماردن
to drum a tune U ضرب مقامی راباکوس گرفتن
outs and ins U انانی که سر کار دارای مقامی هستند
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
straddling U احاطه هدف از نظر سمتی احاطه سمتی هدف
to invoke a higher power U به مقامی بالاتر رجوع کردن [برای کمک]
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
directional U سمتی
drifted U انحراف سمتی
directional traverse U پیمایش سمتی
drift U انحراف سمتی
drifting U انحراف سمتی
directional stability U پایداری سمتی
azimuth resolution U تقسیمات سمتی
deflection error U اشتباه سمتی
deflection scale U مقیاس سمتی
crosses U حرکت سمتی
crosser U حرکت سمتی
cross U حرکت سمتی
direction rectifier U یکسوکننده سمتی
effective wind U باد سمتی
multidrift U چند سمتی
drifts U انحراف سمتی
deviation U انحراف سمتی
crossest U حرکت سمتی
deviations U انحراف سمتی
traversing fire U اتش سمتی
wind shear U انحراف سمتی باد
wind component U شاخه سمتی باد
azimuth micrometer U طبله میکرومتر سمتی
deflection component of trail U شاخه سمتی مسیر
traverse U حرکت سمتی پیمایش
traversed U حرکت سمتی پیمایش
traverses U حرکت سمتی پیمایش
traversing U حرکت سمتی پیمایش
alternate traversing fire U اتش یدکی سمتی
wind shear U تغییرات سمتی باد
aircraft vectoring U کنترل سمتی هواپیما
horizontal error U اشتباه بردی و سمتی
azimuthal quzntum number U عدد کوانتومی سمتی
deflection component of trail U شاخه سمتی معبر حرکت
aircraft vectoring U کنترل مسیر سمتی هواپیما
to r.someone as a U کسی را به سمتی معرفی کردن
to r.someone as a U کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
windage U تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
azimuth resolution U اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
azimuth equidistant projection U وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
stickside U سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
protempore U موقت شاغل مقامی بطور موقت
variations U اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
variation U اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
windage U حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
on U عهده
responsibilities U عهده
undertaking U عهده
responsibility U عهده
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
crabs U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crab U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
take out U از عهده برامدن
take over U به عهده گرفتن
to be incapable U از عهده بر نیامدن
incumbency U عهده داری
charged U عهده دار
copes U از عهده برامدن
cope U از عهده برامدن
acquit از عهده برآمدن
afford از عهده برآمدن
afforded U از عهده برامدن
affording U از عهده برامدن
copings U از عهده برامدن
affords U از عهده برامدن
coped U از عهده برامدن
charge U عهده داری
responsible U عهده دار
charge U عهده دارکردن
charges U عهده دارکردن
entrusted U عهده دار
charges U عهده داری
undertaking U به عهده گرفتن
guarantees U عهده دار شدن
sponsorship U عهده گیری اعانت
assumes U عهده دار شدن
draw U کشیده شدن عهده
guaranteed U عهده دار شدن
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
drawn on U کشیده شدن عهده
guarantee U عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . U از عهده من خارج است
stand U عهده دارشدن موقعیت
assume U عهده دار شدن
charge some one with U به عهده کسی گذاشتن
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
be up to U به عهده کسی بودن
draws U کشیده شدن عهده
answered U جواب دادن از عهده برامدن
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
answering U جواب دادن از عهده برامدن
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
emprise U تقریر عهده دار شدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
hold the fort <idiom> U از عهده کاری شاق برآمدن
draw on U عهده کسی برات کشیدن
caveat subscriptor U مسئولیت به عهده عضو میباشد
duties on buyer's account U حقوق گمرکی به عهده خریداراست
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
the burden of proof rests of claimant U بار اثبات بر عهده شاکی است
to bear any customs duties U هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
cashier's check U چکی که بانک عهده خود بکشد
(in) charge of something <idiom> U مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
acquitting U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquits U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
see one's way clear to do something <idiom> U احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
monopolylogue U نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
owner's risk U خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
He wI'll give a good account of himself. U خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
I shall personally undertake tht you make a profit. U من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
to bear all customs duties and taxes U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
bisque U امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
He undertook the primiership at the age of eighty. U درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tenantable repair U تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
primary U کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
parlementaire U کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
hanging committee U انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
devices U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
at owner's risk U معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
collective pitch control U کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
directional gyroscope U ژیروسکوپ سمت نما ژیروسکوپ سمتی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lu U LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertakes U متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken U متعهد شدن عهده دار شدن
undertake U متعهد شدن عهده دار شدن
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
paging U فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com