English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
saint U عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
saints U عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
Other Matches
pastorate U روحانیون
spiritualty U روحانیون
the clergy U روحانیون
theholy orders U مراتب روحانیون
hierocracy U حکومت روحانیون
clergy U کاتوزی روحانیون
clerical U وابسته به روحانیون
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
canonical dress U لباس رسمی روحانیون
canonicals U لباس رسمی روحانیون
anathema U مرتدشناخته شده از طرف روحانیون
sustentation fund U اعانه برای روحانیون بی نوا
clericalism U سیاست واصول واعمال روحانیون
antechoir U جایگاه مخصوص روحانیون وسرایندگان در کلیسا
fore U [جایگاه مخصوص روحانیون و سرایندگان در کلیسا]
impropriation U دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
benefit of clergy U مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
orphrey U سجاف زردوزی که بجامه روحانیون می گذارند زردوزی
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
theocracies U حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracy U حکومت خدا حکومت روحانیون
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
titles U عنوان
life peers U عنوان
head line U عنوان
print U عنوان و..
printed U عنوان و..
prints U عنوان و..
rubric U عنوان
headline U عنوان
headlines U عنوان
life peer U عنوان
rubrics U عنوان
epithets U عنوان
epithet U عنوان
appellative U عنوان
ground U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
capitulary U عنوان
caption U عنوان
captions U عنوان
subject [topic] U عنوان
topics U عنوان ها
subjects U عنوان ها
themes U عنوان ها
headings U عنوان
heading U عنوان
names U عنوان ها
name U عنوان
title U عنوان
titles U عنوان ها
topic U عنوان
headwords U عنوان
headword U عنوان
title U عنوان
doctorate U عنوان دکتری
doctorates U عنوان دکتری
start of heading U شروع عنوان
berth U کسب عنوان
brands U عنوان تجارتی
message heading U عنوان پیام
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
caption U عنوان دادن
for example U به عنوان مثال
captions U عنوان دادن
superscrible U عنوان روی
on loan U به عنوان قرض
in a topic form U بصورت عنوان
nowise U به هیچ عنوان
berthed U کسب عنوان
berthing U کسب عنوان
berths U کسب عنوان
honorifics U عنوان تجلیلی
untitled U بدون عنوان
guize U روبند عنوان
exercise term U عنوان مانور
appropriation title U عنوان اعتبار
appropriation title U عنوان سپرده
possessory title U عنوان مالکیت
intitule U عنوان دادن به
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
honorific U عنوان تجلیلی
surnames U لقب عنوان
surname U لقب عنوان
the hoy f. U عنوان پاپ
brand U عنوان تجارتی
branding U عنوان تجارتی
natural U حرکت در عنوان
naturals U حرکت در عنوان
titlist U دارای عنوان
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
head U عنوان مبحث
headings U عنوان سرصفحه
heading U عنوان سرصفحه
heading U عنوان گذاری
headings U عنوان گذاری
topics U عنوان سرفصل
head U سالار عنوان
topic U عنوان سرفصل
short title U عنوان کوتاه شده
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
donna U عنوان مودبانه بانوان
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
clinch U کسب عنوان قهرمانی
clinched U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
clinching U کسب عنوان قهرمانی
language U برنامهای که به عنوان مترجم
subhead U عنوان جزء یا فرعی
subhead U عنوان فرعی مقاله
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
title page U صفحه عنوان کتاب
title block U قسمت عنوان نامه
titles U دارنده عنوان قهرمانی
superscription U عنوان روی پاکت
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
lord U عنوان لردی دادن به
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
title U واگذارکردن عنوان دادن به
misdirection U گمراهی عنوان غلط
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
title U دارنده عنوان قهرمانی
lords U عنوان لردی دادن به
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
heading U سمت سینه ناو عنوان
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
heading U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
headings U عنوان یا نام متن در فایل
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com