English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trace elements U عناصر کمیاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
combatant U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board U تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
rare U کمیاب
rarer U کمیاب
sought-after U کمیاب
recherche U کمیاب
rarest U کمیاب
uncommonly U کمیاب
uncommon U کمیاب
infrequent U کمیاب
scarce U کمیاب
scarcer U کمیاب
scarcest U کمیاب
scaron U کالای کمیاب
scarce resources U منابع کمیاب
rare earths U خاکهای کمیاب
rare detail U جزء کمیاب
euclase U سیلیکات کمیاب
Drs U جزء کمیاب
Dr U جزء کمیاب
curiosity U چیز غریب کمیاب
rarity U چیز کمیاب نادره
rarities U چیز کمیاب نادره
curiosities U چیز غریب کمیاب
terbium U عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
rare sample U نمونه های نادر و کمیاب فرش
ingredients U عناصر
ingredient U عناصر
conversion of data U تبدیل عناصر
cantilever elements U عناصر کنسولی
firing data U عناصر تیر
component operation U عناصر عملیاتی
column head U عناصر سرستون
essential elements U عناصر ضروری
combat , elements U عناصر رزمی
data element U عناصر اطلاعات
gft setting U عناصر خط کش تیر
transmutation U تبدیل عناصر
minor elements U عناصر جزئی
minor elements U عناصر فرعی
clemency U اعتدال عناصر
meteorological data U عناصر هواسنجی
known data U عناصر تیرمعلوم
representative elements U عناصر نماینده
job elements U عناصر شغلی
intelligence data U عناصر اطلاعات
target indications U عناصر هدف
known data U عناصر معلوم
orbital element U عناصر مداری
constituent elements of crime U عناصر متشکله جرم
combat , elements U عناصر درگیر در رزم
transition series U گروه عناصر واسطه
force augmentation U عناصر تقویتی یکان
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
interrupted U [عناصر معماری منقطع]
inner transition elements U عناصر واسطه داخلی
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
periocic table U جدول تناوبی عناصر
treadway U پل برای عناصر پیاده
chart data U عناصر تیر نقشهای
data U سوابق عناصر داده ها
head U عناصر اولیه ستون
elemental U مربوط به عناصر ابتدائی
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
basic data U عناصر تیر اولیه
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
replot data U عناصر دوباره بردن هدفها
record firing U عناصر تیر را ثبت کنید
chaines U [عناصر بنایی شبیه پایه]
computing gunsight U دوربین محاسب عناصر تیر
coriolis force U اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
computing sight U وسیله محاسبه عناصر تیر
aided matching U سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
filter U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filters U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
topology U روش اتصال عناصر مختلف شبکه
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
integration U یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
aided matching U سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
combinational U آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searched U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
articulation U [ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
two-dimensional U آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
array U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
arrays U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
centerpiece U [عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
circulars U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
chart U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charts U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
clustering U مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
electrothermal printer U چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
charted U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
cartesian structure U ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pert chart U نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
dichogamous U دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic U دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
direct plotting U تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
circuits U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
circuit U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
unit matrix U ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
white crow U چیز ندیده چیز کمیاب
directors U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
director U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
electrothermal printer U چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
elements of weather U عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
leukon U عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com