Perdic | عمو یا دایی پدر و مادر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 198 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	grandurncle U	عمو یا دایی پدر و مادر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	grand uncle U	دایی مادر
Other Matches

	silver cord U	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
	uncles U	دایی
	aunt U	زن دایی
	aunts U	زن دایی
	uncle U	دایی
	maternal uncles U	دایی ها
	maternal uncle U	دایی
	maternal nucles U	دایی ها
	avuncular U	مانند دایی
	first cousin U	پسر دایی
	coz U	دایی زاده
	first cousin U	دختر دایی
	first cousins U	پسر دایی
	grand uncle U	دایی پدر
	grandurncle U	دایی بزرگ
	cousins U	دایی زاده
	cousin U	دایی زاده
	first cousins U	دختر دایی
	foremother U	مادر مادر بزرگ
	cousin U	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
	cousins U	پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
	stepmothers U	مادر
	stepmother U	مادر
	mother in law U	مادر زن
	mother in low U	مادر زن
	mother liquid U	مادر اب
	mother liquor U	مادر اب
	matricide U	مادر کش
	matriarchs U	مادر
	mater U	مادر
	mamma U	مادر
	parenticide U	مادر کش
	matricidal U	مادر کش
	matriarch U	مادر
	mums U	مادر
	mamas U	مادر
	mama U	مادر
	motherless U	بی مادر
	mothers-in-law U	مادر زن
	mother U	مادر
	mothers U	مادر
	mother-in-law U	مادر زن
	mothered U	مادر
	mothering U	مادر
	mammas U	مادر
	moms U	مادر
	mom U	مادر
	mum U	مادر
	grannie U	مادر بزرگ
	matronymic U	مادر نامی
	foster mother U	مادر رضاعی
	grand uncle U	عموی مادر
	home port U	پایگاه مادر
	head well U	مادر چاه
	grand mother U	مادر بزرگ
	parant body U	جسم مادر
	grandame U	مادر بزرگ
	paternal grandmother U	مادر بزرگ
	mother substitute U	جانشین مادر
	mother surrogate U	جانشین مادر
	motherlike U	مادر وار
	Mother's Day U	روز مادر
	parent chain U	زنجیر مادر
	parent company U	شرکت مادر
	parent ship U	کشتی مادر
	mother liquer U	باز مادر
	mother in low U	مادر شوهر
	thetis U	مادر اشیل
	original map U	نقشه مادر
	virgin mary U	مادر عسیی
	control map U	نقشه مادر
	matricide U	مادر کشی
	moon calf U	خل مادر زاد
	uniparental U	از یک پدر و مادر
	sultanas U	زن یا مادر یا دخترسلطان
	mother-in-law U	مادر شوهر
	motherland U	مادر میهن
	metropolises U	مادر شهر
	metropolis U	مادر شهر
	granny U	مادر بزرگ
	stepfather U	شوهر مادر
	grannies U	مادر بزرگ
	stepfathers U	شوهر مادر
	mother figures U	مادر- نماد
	mother figure U	مادر- نماد
	tendering U	کشتی مادر
	congenital U	مادر زادی
	mothers-in-law U	مادر شوهر
	trunks U	مادر سیم
	sultaness U	زن یا مادر یا دخترسلطان
	sultana U	زن یا مادر یا دخترسلطان
	mothers U	مادر ننه
	grandmother U	مادر بزرگ
	mothering U	مادر ننه
	mothered U	مادر ننه
	grandmothers U	مادر بزرگ
	mother U	مادر ننه
	parricides U	مادر کشی
	parricide U	مادر کشی
	trunk U	مادر سیم
	metropolitan U	مادر شهری
	tenderest U	کشتی مادر
	orphaned U	بی پدر و مادر
	base map U	نقشه مادر
	bed rock U	سنگ مادر
	by birth U	ازشکم مادر
	orphan U	بی پدر و مادر
	grandmas U	مادر بزرگ
	chart base U	چارت مادر
	collecting tank U	مخزن مادر
	congenitally U	ازشکم مادر
	grandma U	مادر بزرگ
	dame fortune U	مادر روزگار
	main line U	نهر مادر
	motherlands U	مادر میهن
	tender U	کشتی مادر
	tendered U	کشتی مادر
	godmother U	مادر تعمیدی
	parent U	پدر یا مادر
	orphans U	بی پدر و مادر
	main lines U	نهر مادر
	godmothers U	مادر تعمیدی
	home U	سرزمین پدر و مادر
	gran U	مخفف مادر بزرگ
	grans U	مخفف مادر بزرگ
	half-caste U	فرنگی پدروهندی مادر
	homeland U	سرزمین پدر و مادر
	sponor U	پد ریا مادر تعمیدی
	matriarchies U	مادر سالاری شه مادری
	virgin birth U	از مادر باکره بدنیاامدن
	materfamilas U	مادر خانواده کدبانو
	sponsor U	پدر یا مادر تعمیدی
	sponsors U	پدر یا مادر تعمیدی
	matriarchy U	مادر سالاری شه مادری
	godparent U	پدر یا مادر تعمیدی
	mother in law U	مادر شوهر نامادری
	godparents U	پدر یا مادر تعمیدی
	jujitsu U	مادر ورزشهای رزمی
	birthmarks U	خال مادر زادی
	birthmark U	خال مادر زادی
	sponsoring U	پدر یا مادر تعمیدی
	A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U	داءیه دلسوز تر از مادر
	matricide U	قاتل مادر مادرکش
	alcmene U	نام مادر هرکول
	matronymic U	اسم مشتق ازطرف مادر
	mariolatry U	پرستش مریم مادر عیسی
	matrolinous U	پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
	motherfuckers U	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
	dipshits U	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
	arseholes U	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
	fuckers U	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
	motherfuckers U	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
	A mothers love for her children. U	عشق مادر نسبت به فرزندانش
	twats U	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
	fuckers U	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
	arseholes U	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
	twats U	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
	assholes U	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
	dipshits U	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
	assholes U	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
	fosterage U	گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
	Want is the mother of industry. <proverb> U	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
	Grandmother is a dear old thing . U	مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
	He is of noble birth. U	آدم پدر و مادر داری است
	pieta U	نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
	Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U	مادر بزرگمان مرد خانواده است
	grandmothers U	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
	grandmother U	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
	parricide U	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
	parricides U	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
	electra complex U	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
	godmothers U	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
	godmother U	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
	parricidal U	خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
	cesarean U	زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
	periapsis U	نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
	Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U	بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
	arranged marriage U	ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
	hologynic U	منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
	In the nature of things, young people often rebel against their parents. U	طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
	lift-off U	جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
	latchkey child	[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
	cousinly U	دایی زاده وار خاله زاده وار
	Creches U	[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
	latchkey kid [colloquial] U	[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
	latchkey child	[بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
	My grandparents are six feet under. <idiom> U	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
	My curfew is at 11. U	من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
	museum piece U	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
	fossil U	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
	parent U	یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
	parent company U	شرکت مادر شرکت مرکزی
	grandam U	مادر بزرگ ننه بزرگ
	grandparents U	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
	grandparent U	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
	Mother-daughter boteh design U	طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]