Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
staple
U
عمود چهارپایه تخت
stapled
U
عمود چهارپایه تخت
stapling
U
عمود چهارپایه تخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tabouret
U
چهارپایه
corner stool
U
چهارپایه
four-ply
U
چهارپایه
cutty stool
U
چهارپایه کوتاه وکوچک
ring stool
U
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
lowboy
U
عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
perpendicular
[to]
<adj.>
U
عمود
[بر]
tate
U
عمود
perpendecular
U
عمود
normal
U
عمود
perpendicular
U
عمود
barbican
U
دو برج عمود
barbacan
U
دو برج عمود
normal vector
U
بردار عمود
vertically
U
بطور عمود
tate zuki
U
ضربه عمود مشت
normal shock wave
U
موج ضربهای عمود
cross-banded
U
[روکشی با تارهای عمود]
athwart
U
عمود به خط میتنی قایق
abeam
U
امتداد عمود برمحور طولی
orthogonal mesh reinforcement
U
شبکه ارماتور عمود برهم
nadir
U
پای عمود نافر خط ندیر
t position
U
حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
neotral position
U
وضع بدن عمود بر سطح مسیر
batardeau
U
[دیوار عمود بر روی گودال یا چاله]
angle of incidence
U
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
rotor incidence
U
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
velocity gradiant
U
میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
x cut crystal
U
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
branch cutoff
U
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
cam ground piston
U
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
deflection of vertical
U
اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
pitch control
U
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
cross flow
U
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
abeam
U
یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
kelly
U
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
corn-rowing
[grinning]
U
راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند
grinning
[cornrowing]
U
[راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com