English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unexploded U عمل نکرده مهمات عمل نکرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unbowed U انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
look before your leap U گز نکرده
indigested U فکر نکرده
untravelled U سفر نکرده
unsight U امتحان نکرده
unkempt U شانه نکرده
niet le fait U او نکرده است
single U ازدواج نکرده
rudimental U رشد نکرده
abortive <adj.> رشد نکرده
soles U ازدواج نکرده
sole U ازدواج نکرده
unused U عادت نکرده بکارنبرده
paddy U برنج اسیاب نکرده
paddies U برنج اسیاب نکرده
uncounselled U مشورت نکرده [نداده]
dud U گلوله عمل نکرده
unfledged U پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
stunted tree U درخت رشد نکرده وکوتاه
seed wool U پنبه خام یاپاک نکرده
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
nuclear dud U بمب عمل نکرده اتمی
he is not quite rested U خوب رفع خستگی نکرده
hung striker U چاشنی عمل نکرده نارنجک
impennate U دارای بالهای رشد نکرده
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
absolute dud U گلوله اتمی عمل نکرده
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
dwarf dud U بمب اتمی عمل نکرده
cleaned U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud U جنگ افزار هستهای عمل نکرده
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
Nobody was late except me . U هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
cleans U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleanest U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
unschooled U تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
clean U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
polywag U دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
slinks U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slink U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinking U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortions U سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to U تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
presumptive instruction U دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
bomb reconnaissance U شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
ammo U مهمات
ammunition U مهمات
ordnance U مهمات
ordnace U مهمات
munition U مهمات
munitions U مهمات
artillery ammunition U مهمات توپخانه
caisson U واگون مهمات
ball ammunition U مهمات مانوری
caisson U صندوق مهمات
ammunition trains U بنه مهمات
armed ammunition U مهمات مسلح
blank ammunition U مهمات مانوری
blank ammunition U مهمات مشقی
chemical ammunition U مهمات شیمیایی
cook off U گل کردن مهمات
drill ammunition U مهمات مشقی
practice ammunition U مهمات مشقی
piggy back U کیسه مهمات
service ammunition U مهمات رزمی
separate ammunition U مهمات مجزا
munitions of war U مهمات جنگی
munitioneer U مهمات ساز
separate loading U مهمات مجزا
live ammunition U مهمات جنگی
inert ammunition U مهمات مشقی
inert ammunition U مهمات بی اثر
igloo space U زاغههای مهمات
fixed ammunition U مهمات ثابت
explosive ordnance U مهمات منفجره
service ammunition U مهمات جنگی
ammunition handler U متصدی مهمات
tracer U مهمات رسام
lived U مهمات جنگی
tracers U مهمات رسام
inert U مهمات مشقی
magazine U انبار مهمات
bunkers U زاغه مهمات
ammunition depot U انبار مهمات
cave U زاغه مهمات
live U مهمات جنگی
ammunition chest U جعبه مهمات
caves U زاغه مهمات
lot U نوبه مهمات
ammunition credit U سهمیه مهمات
ammunition dump U انبار مهمات
ammunition dump U زاغه مهمات
ammunition pit U چاله مهمات
ammunition pit U زاغه مهمات
magazines U انبار مهمات
bunker U زاغه مهمات
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
ammunition lot U نوبه مهمات
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
ammo zero U مهمات تمام
ammunition barricade U بستههای مهمات
ammunition carrier U مهمات بیار
load U بارگیری مهمات
ammunition identification code U کد شناسایی مهمات
loads U بارگیری مهمات
ammunition condition U وضعیت مهمات
ammo plus U مهمات بیش از نصف
loading U بارگیری مهمات درهواپیما
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
lot number U شماره نوبه مهمات
magazine space U محوطه زاغه مهمات
ordnance U مربوط به اسلحه و مهمات
ordnance U مهمات ساز وبرگ
shell room U انبار مهمات ناو
prescribed load U بار مهمات مجاز
paracaisson U گاری مهمات کش دستی
special ammunition U مهمات مخصوص یا ویژه
arsenal U انبار مهمات جنگی
arsenals U انبار مهمات جنگی
type load U نوع مهمات هواپیما
semifixed U مهمات نیمه ثابت
ammunition data card U کارت مشخصات مهمات
ammunition credit U سهمیه مهمات ذخیره
ammunition point U نقطه اماد مهمات
ammunition day of supply U روز اماد مهمات
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
racked U قفسه مهمات و وسایل
destruction area U منطقه تخریب مهمات
rack U قفسه مهمات و وسایل
ammunition lift capability U مقدورات حمل مهمات
ammunition depot U محل تدارک مهمات
racks U قفسه مهمات و وسایل
gun room U مخزن مهمات درکشتی
igloo space U زاغه بتونی مهمات
inventory lot U نوبه ذخیره مهمات
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
wracks U قفسه مهمات و وسایل
armed ammunition U مهمات اماده انفجار
gunrunner U قاچاقچی اسلحه و مهمات
armement U مهمات کشتی جنگی
wracked U قفسه مهمات و وسایل
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
type load U نوع بار مهمات
ammunition lift capability U فرفیت حمل ونقل مهمات
available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
ammunition available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
practice ammunition U مهمات مخصوص تمرین هدف
basic load U بار مبنای مهمات یا وسایل
ammunition in hands of troops U مهمات موجود در دست یگانها
horizontal loading U پر کردن مهمات به طور افقی
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
deck board U کف یا رویه پالت حمل مهمات
dunnage U روپوش مهمات ضربه گیر
feed belt U نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
ordnance data U اطلاعات مربوط به جنگ افزارو مهمات
tarpaulin U بارپوش برزنتی برزنت روپوش مهمات
tarpaulins U بارپوش برزنتی برزنت روپوش مهمات
small lot U نوبهای که تعداد مهمات یا خرج ان کم است
functional condition code U کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
magazine space U زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
ammunition and toxic material open space U انبارهای روباز مهمات ومواد سمی
color band U نوار رنگی روی جعبه مهمات
inventory lot U نوبه مهمات ذخیره شده در انبار
ordnance service U خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
depots U ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depot U ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
inert ammunition U مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
magazine flooding system U سیستم اب فشان انبار مهمات ناو
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
standard load U بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
deliveries U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
service marking U علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
scabbing U بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
rack space U محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
wet stowage U نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
what state U در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
y site U نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
magazines U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com