Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
couplement
U
عمل امتزاج و جفت کردن جفت شدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gelation
U
بسته شدگی سفت شدگی
merger
U
امتزاج
mixture
U
امتزاج
mixtures
U
امتزاج
fusions
U
امتزاج
syntheses
U
امتزاج
fusion
U
امتزاج
synthesis
U
امتزاج
mergers
U
امتزاج
blending
U
امتزاج
alloyage
U
امتزاج
intermixture
U
امتزاج
immiscible
U
امتزاج ناپذیر
miscibility
U
امتزاج پذیری
immiscibility
U
امتزاج ناپذیری
amalgamation
U
امتزاج ملقمه
immixture
U
اختلاط و امتزاج
miscible
U
امتزاج پذیر
imminution
U
کم شدگی باریک شدگی
immiscible solvent
U
حلال امتزاج ناپذیر
alligation
U
قائده اختلاط و امتزاج
the mast has raked
U
کج شدگی
neck
U
نخ شدگی
embeddeness
U
حک شدگی
necks
U
نخ شدگی
erections
U
شق شدگی
bottling
U
نخ شدگی
erection
U
شق شدگی
dostortion
U
کج شدگی
depression
U
کم شدگی
geniculation
U
خم شدگی
depressions
U
کم شدگی
mixable
U
امیزش پذیر امتزاج پذیر
ecotype
U
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
offset
U
دوخم شدگی
removal
U
جدا شدگی
nigrescence
U
سیاه شدگی
petrifaction
U
سنگ شدگی
narrowing
U
تنگ شدگی
occlusion
U
بسته شدگی
occlusion
U
جفت شدگی
conglomeration
U
گلوه شدگی
offsetting
U
دوخم شدگی
depression
U
گود شدگی
paralysation
U
فلج شدگی
pairing
U
جفت شدگی
necking
U
باریک شدگی
coupling
U
جفت شدگی
dilution
U
رقیق شدگی
diminution
U
کم شدگی تحقیر
puckers
U
جمع شدگی
scleriasis
U
سفت شدگی
puckering
U
جمع شدگی
desuetude
U
موقوف شدگی
puckered
U
جمع شدگی
pucker
U
جمع شدگی
leakages
U
فاش شدگی
leakage
U
فاش شدگی
depressions
U
گود شدگی
detruncation
U
کوتاه شدگی
crookedness
U
انحناء و کج شدگی
concretion
U
سفت شدگی
comminution
U
خرد شدگی
coagulation
U
دلمه شدگی
dispersion
U
پخش شدگی
expulsions
U
بیرون شدگی
bronchocele
U
بزرگ شدگی
tight coupling
U
جفت شدگی
puchery
U
جمع شدگی
damnation
U
لعنت شدگی
pulverization
U
خرد شدگی
purler
U
پرت شدگی از سر
recvrvature
U
دولا شدگی
carburization
U
پودر شدگی
expulsion
U
بیرون شدگی
smelting
U
ذوب شدگی
conglomerations
U
گلوه شدگی
sprain
U
رگ برگ شدگی
sprained
U
رگ برگ شدگی
encrustations
U
دلمه شدگی
acetification
U
ترش شدگی
strobilation
U
باریک شدگی
spraining
U
رگ برگ شدگی
encrustation
U
دلمه شدگی
sprains
U
رگ برگ شدگی
choking
U
اب بند شدگی
elongation
U
دراز شدگی
hybridization
U
هیبرید شدگی
sclerosis
U
سخت شدگی
blot
U
پاک شدگی
flagginess
U
ول شدگی اویختگی
liquescence
U
مایع شدگی
shrinkage
U
چروک شدگی
locking
U
قفل شدگی
expunction
U
پاک شدگی
flocculence
U
قلنبه شدگی
incalescence
U
گرم شدگی
invagination
U
غلاف شدگی
fading
U
محو شدگی
hardening
U
سفت شدگی
blotting
U
پاک شدگی
petrification
U
سنگ شدگی
scarlet
U
سرخ شدگی
blotted
U
پاک شدگی
fixedness
U
تثبیت شدگی
lateral yield
U
له شدگی جانبی
acceptability
U
قبول شدگی
homogenization
U
هم جنس شدگی
turn over
U
واژگون شدگی
blots
U
پاک شدگی
eviration
U
هذیان زن شدگی
translocation
U
جابجا شدگی
congestion
U
جمع شدگی
intensification
U
افزون شدگی
shortening
U
کوتاه شدگی
gasification
U
تبخیر شدگی
gelidity
U
بسته شدگی
erasure
U
پاک شدگی
contraction
U
جمع شدگی
expurgation
U
پاک شدگی
distotion factor
U
ضریب کج شدگی
diffusion
U
پخش شدگی
polarization
U
قطبی شدگی
contractions
U
جمع شدگی
encephalomalacia
U
نرم شدگی مغز
degree of shrinkage
U
ضریب جمع شدگی
yielding
U
تسلیم شدگی فلز
sclerosis
U
سفت شدگی بافتها
erasure
U
حک جای پاک شدگی
hyperostosis
U
کلفت شدگی استخوان
digression
U
پرت شدگی ازموضوع
erethism
U
تحریک شدگی زیاد
condensation
U
جمع شدگی تکاثف
delusion of control
U
هذیان کنترل شدگی
malady
U
فاسد شدگی بیماری
maladies
U
فاسد شدگی بیماری
shrinkage stress
U
خستگی جمع شدگی
shrinkage coefficient
U
ضریب جمع شدگی
disseisin
U
محروم شدگی ازتصرف
depression
U
گود شدگی فرودافت
diffraction broadening
U
پهن شدگی پراشی
depressions
U
گود شدگی فرودافت
breaking
U
پاره گی قطع شدگی
malposition
U
جابجا شدگی جنین
varicosity
U
گشاد شدگی سیاهرگ
scleroma
U
سفت شدگی بافتها
scloroderma
U
سفت شدگی پوست
constriction
U
فشار تنگ شدگی
gerontomorphosis
U
پیر شدگی نژاد
hepatization
U
سفت شدگی بافته
shrinkage
U
وابست جمع شدگی
edge triggered
U
با رها شدگی لبهای
shrinks
U
انقباض چوروک شدگی
accru
U
اجتماع فراهم شدگی
shrinking
U
انقباض چوروک شدگی
constrictions
U
فشار تنگ شدگی
shrink
U
انقباض چوروک شدگی
supersession
U
جانشینی لغو شدگی
dipole dipole coupling
U
جفت شدگی دو قطبی- دوقطبی
enlarged tonsils
U
بزرگ شدگی لوزه ها
[پزشکی]
strobilization
U
تشکیل رشته باریک شدگی
domesticity
U
زندگانی خانگی رام شدگی
shrinkage prevention
U
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
incarcerated hernia
U
جمع شدگی کیسه فتق
scoliosis
U
کج شدگی تیره پشت ازپهلو
dc coupling
U
جفت شدگی جریان مستقیم
fixations
U
خیره شدگی تعلق خاطر
scrappiness
U
اوراق شدگی ستیزه جویی
depigmentation
U
بیرنگ شدگی رنگ رفتگی
coupling
U
جفت شدگی اتصال درگیری
fixation
U
خیره شدگی تعلق خاطر
individuation
U
تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
hydrargyia or rism
U
مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
senile keratosis
U
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
budding
U
تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبه شدگی در بخشی از بدن جاندار
self insurance
U
بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
lobation
U
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
acceptance test
آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
hyprostosis
U
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
slough
U
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
shoulders
U
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
delamination
U
لایه لایه شدگی
wrick
U
برگ برگ شدگی
cleavage
U
ورقه ورقه شدگی
arborization
U
شاخه شاخه شدگی
cleavages
U
ورقه ورقه شدگی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com