English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
traffic U مبادله کالا
interchange U مبادله کالا
interchanges U مبادله کالا
trafficking U مبادله کالا
commodity exchange U مبادله کالا
interchanging U مبادله کالا
traffics U مبادله کالا
interchanged U مبادله کالا
trafficked U مبادله کالا
trade U مزاحمت مبادله کالا
traded U مزاحمت مبادله کالا
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
munition U تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
swopping U مبادله کردن
exchanging U مبادله کردن
intercommunicate U مبادله کردن
trade U مبادله کردن
swop U مبادله کردن
traded U مبادله کردن
chaffer U مبادله کردن
exchanges U مبادله کردن
interchanges U مبادله کردن
interchanged U با هم مبادله کردن
swopped U مبادله کردن
swap U مبادله کردن
interchange U با هم مبادله کردن
trade in U مبادله کردن
swaps U مبادله کردن
trade-ins U مبادله کردن
swapped U مبادله کردن
interchange U مبادله کردن
interchanges U با هم مبادله کردن
interchanging U مبادله کردن
swops U مبادله کردن
to barter for U مبادله کردن
trade-in U مبادله کردن
exchanged U مبادله کردن
interchanging U با هم مبادله کردن
exchange U مبادله کردن
interchanged U مبادله کردن
traded U داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
trade U داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
to spar at each other U مبادله کلام کردن
exchange U صرافی مبادله کردن
swap in U مبادله کردن به داخل
swap out U مبادله کردن به خارج
exchanged U مبادله کردن تعویض
exchange U مبادله کردن تعویض
exchanged U صرافی مبادله کردن
exchanging U مبادله کردن تعویض
exchanging U صرافی مبادله کردن
lay to U مبادله ضربات کردن
exchanges U صرافی مبادله کردن
exchanges U مبادله کردن تعویض
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
supplied U تدارکات
supplying U تدارکات
supplies U تدارکات
munitions U تدارکات
provisions U تدارکات
supply U تدارکات
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
release U ترخیص کردن کالا
objects U کالا اعتراض کردن
to offer U عرضه کردن [ کالا]
releases U ترخیص کردن کالا
to boycott goods U تحریم کردن کالا
direct objects U کالا اعتراض کردن
indirect objects U کالا اعتراض کردن
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
object U کالا اعتراض کردن
objecting U کالا اعتراض کردن
objected U کالا اعتراض کردن
acceptance of goods U قبول کردن کالا
released U ترخیص کردن کالا
supply support U پشتیبانی تدارکات
supply officer U افسر تدارکات
loose issue U تدارکات روباز
supplying U تدارکات ملزومات
supply U تدارکات ملزومات
unit supply U تدارکات یکانی
supplied U تدارکات ملزومات
unit supply U تدارکات یکان
supply party U گروه تدارکات
warlike preparations U تدارکات جنگی
general supplies U تدارکات عمومی
supply point U نقطه تدارکات
level of supply U سطح تدارکات
marriage preparations U تدارکات عروسی
accompanying supplies U تدارکات همراه
follow up U تدارکات پشتیبان
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
lot U کالا بقطعات تقسیم کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
general issue U تدارکات عمومی ارتش
replenishment U تجدید تدارکات وسوخت
aerial supply U تدارکات از راه هوا
deteriorating supplies U تدارکات فاسد شدنی
main supply route U راه اصلی تدارکات
logistic route U مسیرهای لجستیکی تدارکات
supply route U خط تدارکات راه اماد
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
provision U اذوقه تدارکات وسایل لازم
logistics U مبحث تدارکات لشکر کشی
supply control U کنترل تدارکات اعتبار امادی
underway replenishment U تجدید تدارکات در مسیر حرکت
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
underway replenishment U تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
loose issue U تدارکات خارج شده از بسته بندی
chandler U فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
principal U قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
vertical replenishment U تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
principals U قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
reconnoitred U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiters U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitre U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitring U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitering U عملیات اکتشافی کردن
reconnoitered U عملیات اکتشافی کردن
reconnoiter U عملیات اکتشافی کردن
ceases U قطع کردن عملیات
ceasing U قطع کردن عملیات
cease U قطع کردن عملیات
rehearsals U تمرین کردن عملیات
reconnoitres U عملیات اکتشافی کردن
ceased U قطع کردن عملیات
rehearsal U تمرین کردن عملیات
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
demonstrations U تظاهر به انجام عملیات کردن
circuits U یچ کردن عملیات انجام میدهد
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
phasing U مرحله بندی کردن عملیات
demonstration U تظاهر به انجام عملیات کردن
circuit U یچ کردن عملیات انجام میدهد
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
interdiction U ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
logging U عملی باز کردن عملیات در یک سیستم
routing identifier U نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feint U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
feinted U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints U حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com