English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aggregate operator U عملگر جمعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
operators U عملگر
operator U عملگر
logical operator U عملگر منطقی
monadic operator U عملگر تکین
n ary operator U عملگر N تایی
nand operator U عملگر نقیض و
operator U عملگر [ریاضی]
unary operator U عملگر یگانی
relational operator U عملگر رابطهای
assignment operator U عملگر جایگزینی
binary operator U عملگر دودوئی
annihilation operator U عملگر نابودی
boolean operator U عملگر بولی
boolean operator U عملگر بول
binary operator U عملگر دوتایی
laplace operator U عملگر لاپلاس
comparison operator U عملگر مقایسه
concatenation operator U عملگر الحاقی
conditional operator U عملگر شرطی
dyadic operator U عملگر دوتایی
actuator U عملگر مکانیکی
redirection operator U عملگر تعیین جهت
boolean operation U عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operator U عملگر جبر بول
differential operator U عملگر دیفرانسیلی [ریاضی]
Laplace operator U عملگر لاپلاس [ریاضی] [فیزیک]
notations U که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
notation U که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
arithmetic operator U نشان حسابی عملگر ریاضی
Laplacian U عملگر لاپلاس [ریاضی] [فیزیک]
argument U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
arguments U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
nor U عملگر بولی که یک جدول صحت تولید میکند نایا
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
logical U تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
arithmetic U دستورالعمل برنامه که در آن عملگر عمل مورد نظر را برای اجرا مشخص میکند
postfix U عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید
notations U عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
notation U عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست
massing U جمعی
additives U جمعی
aggregative U جمعی
plural U جمعی
collective bargaining U جمعی
additive U جمعی
mass U جمعی
collective U جمعی
masses U جمعی
prefix notation U عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
en masse U دسته جمعی
collectedness U جمعی حواس
all together U دسته جمعی
mass hysteria U هیستری جمعی
in company U دسته جمعی
in chorus U دسته جمعی
sum term U لفظ جمعی
sum check U مقابله جمعی
collective agreement U توافق جمعی
collective behavior U رفتار جمعی
mass communication U ارتباط جمعی
communal U دسته جمعی
cumulative error U خطای جمعی
scrutin deliste U رای جمعی
mass contagion U سرایت جمعی
mass education U اموزش جمعی
collective unconscious U ناهشیار جمعی
collective self reliance U خوداتکائی جمعی
collective responsibility U مسئوولیت جمعی
collective protection U حفافت جمعی
collective ownership U مالکیت جمعی
collective mind U ذهن جمعی
collective liability U بدهی جمعی
collective goods U کالاهای جمعی
ensembles U دسته جمعی
ensemble U دسته جمعی
social U دسته جمعی
processional U دسته جمعی
processional U سروددسته جمعی
collective bargaining U معامله جمعی
gunner U جمعی توپخانه
collective U دسته جمعی
gunners U جمعی توپخانه
aggregate function U عمل جمعی
permanent party U جمعی دایمی یکان
nonoperating strength U جمعی غیرفعال در یکان
volleyed U شلیک بطوردسته جمعی
picnic U دسته جمعی خوردن
picnicked U گردش دسته جمعی
picnicked U دسته جمعی خوردن
picnics U گردش دسته جمعی
picnics U دسته جمعی خوردن
procession U حرکت دسته جمعی
processions U حرکت دسته جمعی
infantryman U جمعی پیاده نظام
ingrow U بطور دسته جمعی
picnic U گردش دسته جمعی
power play U حمله دسته جمعی
volleying U شلیک بطوردسته جمعی
volleys U شلیک بطوردسته جمعی
poll U اخذرای دسته جمعی
polled U اخذرای دسته جمعی
polls U اخذرای دسته جمعی
infantrymen U جمعی پیاده نظام
volley U شلیک بطوردسته جمعی
salvo U فریاد دسته جمعی
salvoes U فریاد دسته جمعی
paratrooper U جمعی یکان چترباز
volley bombing U شلیک دسته جمعی
paratroopers U جمعی یکان چترباز
in mass U بطور دسته جمعی
collective security U تامین دسته جمعی
mass media U وسایل ارتباط جمعی
collective fire U اتش دسته جمعی
teamwork U کار دسته جمعی
certes U خاطر جمعی تحقیق
gang punch U منگنه دسته جمعی
genocide U کشتار دسته جمعی
fluttering U بال زنی دسته جمعی
callective note U بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
scot ant lot U جریمه یامالیات دسته جمعی
synergism U کار توام ودسته جمعی
gang U دسته جمعی عمل کردن
gangs U دسته جمعی عمل کردن
fluttered U بال زنی دسته جمعی
flutter U بال زنی دسته جمعی
paraded U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parade U تظاهرات عملیات دسته جمعی
formicary U زندگی دسته جمعی موریانه
parades U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading U تظاهرات عملیات دسته جمعی
flutters U بال زنی دسته جمعی
formicarm U زندگی دسته جمعی موریانه
gang days U روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
gaffe U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gang week U هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
collective U جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
anthem U سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
acapella U اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
part song U آواز دسته جمعی بدون ساز
embarrassing clanger [British E] U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
faux pas U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation U جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
terpsichore U رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
anthems U سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
collectivism U وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
strophe U چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
choirs U بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir U بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
litanies U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
antistrophe U حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
frankpledge U مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
litany U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
polygarchy U حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
symbion U موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
round robin (letter) <idiom> U نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
fcc U شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
collectivism U اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
poussette U رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
tenancy in common U حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective guarantee U مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
exodus U مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
additions U عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
addition U عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com