Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
depth of hardening zone
U
عمق ناحیه سخت گردانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strain hardenability
U
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening
U
سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
rambles
U
سر گردانی
ramble
U
سر گردانی
rambled
U
سر گردانی
regimental
U
گردانی
exception handling
U
استثنا گردانی
rim drive
U
لبه گردانی
revolvable
U
دور گردانی
data handling
U
داده گردانی
magnetization
U
مغناطیس گردانی
file handling
U
پرونده گردانی
runaround
U
دور سر گردانی
transliteration
U
نویسه گردانی
repeals
U
باز گردانی
hardening
U
سخت گردانی
rectification
U
راست گردانی
repeal
U
باز گردانی
thinning
U
رقیق گردانی
curing vessel
U
فرف سخت گردانی
electrolytic deposition
U
متالیزه گردانی گالوانیکی
hardening constituent
U
جزء سخت گردانی
direct quenching
U
سخت گردانی مستقیم
double hardening
U
سخت گردانی مضاعف
hardening furnace
U
کوره سخت گردانی
curing oven
U
کوره سخت گردانی
cure rate
U
سرعت سخت گردانی
age hardening
U
سخت گردانی زمانی
ausformig
U
سخت گردانی اوستینیتی
austemper
U
سخت گردانی حرارتی
austemper
U
سخت گردانی باینیت
magnetizing current
U
جریان مغناطیس گردانی
broken hardening
U
سخت گردانی شکسته
case harden
U
سخت گردانی سطحی
hard surfacing
U
سخت گردانی سطحی
case hardening
U
سخت گردانی سطحی
cementation
U
سیمانکاری سخت گردانی
aging
U
سخت گردانی زمانی
hardening crake
U
ترک سخت گردانی
hardening distortion
U
شکستگی سخت گردانی
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گردانی
softening point
U
نقطه نرم گردانی
nitrogen hardening
U
سخت گردانی ازتی
radiation hardening
U
سخت گردانی تابشی
quenching and tempering
U
ترساندن و سخت گردانی
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
precipitation hardening
U
سخت گردانی رسوبی
quench age hardening
U
سخت گردانی و ترساندن
strain hadening
U
سخت گردانی سرد
magnetization characteristic
U
منحنی مغناطیس گردانی
magnetic biasing
U
مغناطیس گردانی مقدماتی
induction harening
U
سخت گردانی القائی
selective hardening
U
سخت گردانی انتخابی
work hardening
U
سخت گردانی سرد
toughen by sparks
U
سخت گردانی با جرقه
temper hardening
U
سخت گردانی بازپخت
hardening room
U
اطاق سخت گردانی
strain hadening
U
سخت گردانی کرنشی
hot tempering
U
سخت گردانی درجهای
induced magnetization
U
مغناطیس گردانی القائی
softening furnace
U
کوره نرم گردانی
self hardening steel
U
فولاد خود سخت گردانی
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
strain age hardening
U
سخت گردانی کرنشی زمانی
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
carburizer
U
ماده ویژه سخت گردانی
age hardening susceptibility
U
تقبل سخت گردانی زمانی
salt bath hardening
U
سخت گردانی حمام نمک
hard facing alloy
U
الیاژ سخت گردانی سطحی
gas case hardening
U
سخت گردانی پوسته گازی
hardening strain
U
تغییر طول سخت گردانی
mold drying oven
U
کوره خشک گردانی قالبی
oil hardening steel
U
فولاد سخت گردانی روغنی
quenched and tempered condition
U
حالت ترساندن و سخت گردانی
cold upsetting die
U
حدیده چاق گردانی سرد
battalion landing team
U
تیم پیاده شونده گردانی
reinstatement of revolving credit
U
اعتبار گردانی را تجدید کردن
quenching and tempering furnace
U
کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
high frequency induction hardening
U
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
salt bath case hardening
U
سخت گردانی سطحی حمام نمک
gas fired hardening tempering furnace
U
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
air hardening
U
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
flame hardening
U
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening
U
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding
U
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
ward
U
ناحیه
zones
U
ناحیه
partition
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
district
U
ناحیه
subregion
U
ناحیه
sympatric
U
هم ناحیه
wards
U
ناحیه
districts
U
ناحیه
region
U
ناحیه
zone
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
ranged
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
range
U
ناحیه
local
<adj.>
U
ناحیه ای
regional
<adj.>
U
ناحیه ای
shire
U
ناحیه
reach
U
ناحیه
output area
U
ناحیه
situs
U
ناحیه
demesne
U
ناحیه
ranges
U
ناحیه
sector
U
ناحیه
proclimax
U
ناحیه
area
U
ناحیه
reaching
U
ناحیه
reaches
U
ناحیه
reached
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
sectors
U
ناحیه
frequency region
U
ناحیه فرکانس
edge zone
U
ناحیه لبه
depletion zone
U
ناحیه تخلیه
depletion layer
U
ناحیه تخلیه
scan area
U
ناحیه پیمایش
regions
U
ناحیه عملیات
forbidden zone
U
ناحیه ممنوع
fixed area
U
ناحیه ثابت
regions
U
ناحیه نظامی
silva
U
ناحیه جنگلی
sciatic
U
ناحیه چاربند
part
U
سهم ناحیه
zones
U
منطقه ناحیه
geiger muller region o. plateau
U
ناحیه قطع
input area
U
ناحیه ورودی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
touch spot
U
ناحیه بساوشی
overflow area
U
ناحیه سرریز
pyramidal area
U
ناحیه هرمی
littoral
U
ناحیه ساحلی
magnetic domain
U
ناحیه مغناطیسی
measuring range
U
ناحیه ی سنجش
output area
U
ناحیه خروجی
oral zone
U
ناحیه دهانی
naval district
U
ناحیه دریایی
motor area
U
ناحیه حرکتی
radius of action
U
ناحیه رانندگی
indifference zone
U
ناحیه خنثی
range of adjustment
U
ناحیه تنظیم
genital zone
U
ناحیه تناسلی
gold field
U
ناحیه زرخیز
goldfield
U
ناحیه زرخیز
residential area
U
ناحیه مسکونی
zone
U
منطقه ناحیه
hypnogenic zone
U
ناحیه خواب زا
heat affected zone
U
ناحیه پیوند
recording eara
U
ناحیه ضبط
range of variation
U
ناحیه انحراف
Sept
U
ناحیه محصو
range of variation
U
ناحیه تغییر
range of storke
U
ناحیه ضربه
the abdominal region
U
ناحیه شکم
active area
U
ناحیه فعال
districts
U
ناحیه نظامی
territorialization
U
ایجاد ناحیه
area search
U
جستجوی ناحیه
arid area
U
ناحیه خشک
audio range
U
ناحیه صوتی
district
U
ناحیه نظامی
telephone area
U
ناحیه اتصال
baffle area
U
ناحیه کور
boom swing
U
ناحیه لرزش
region
U
ناحیه فضا
slums
U
ناحیه فقیرنشین
erogenous zone
U
ناحیه شهوتزا
erogenous zones
U
ناحیه شهوتزا
Equator
U
ناحیه استوایی
terrain
U
زمین ناحیه
regionalism
U
ناحیه گرایی
lumbar
U
ناحیه کمر
zone of contact
U
ناحیه تماس
work area
U
ناحیه کاری
wernicke's area
U
ناحیه ورنیکه
slum
U
ناحیه فقیرنشین
two phase region
U
ناحیه دو فازی
sector commander
U
فرمانده ناحیه
depletion barrier
U
ناحیه تخلیه
commutation zone
U
ناحیه کموتاسیون
critical area
U
ناحیه بحرانی
critical region
U
ناحیه بحرانی
critical region
U
ناحیه شاخص
soft spot
U
ناحیه نشست
skid row
U
ناحیه پست
sectors
U
خط کش ریاضی ناحیه
sector
U
خط کش ریاضی ناحیه
dead space
U
ناحیه کور
depletion area
U
ناحیه تخلیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com