English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
servicae life U عمر خدمتی وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
service records U سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
in service U خدمتی
qualification record U پرونده خدمتی
service records U پروندههای خدمتی
decoration U نشان خدمتی
decorations U نشان خدمتی
duty status U وضعیت خدمتی
line of duty U مسیر خدمتی
leave year U سال خدمتی
fitness report U تعرفه خدمتی
duty branch U رسته خدمتی
service number U شماره خدمتی پرسنل
security clearance U داشتن صلاحیت خدمتی
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
equipment logbook U دفترچه خدمتی تجهیزات
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
short timer U پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
eye service U خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
furniture U وسایل
accouterment U وسایل
assets U وسایل
media U وسایل
means U وسایل
plants U وسایل
plant U وسایل
facilities U وسایل
fitment U وسایل نصب
attachment U وسایل وابسته
utensil U وسایل اسباب
fitments U وسایل نصب
means U استطاعت وسایل
tentage U وسایل چادر
scuba diving U غواصی با وسایل
utensils U وسایل اسباب
installing U از کارانداختن وسایل
installs U از کارانداختن وسایل
install U از کارانداختن وسایل
salvaging U وسایل اسقاطی
bedding U وسایل خواب
salvages U وسایل اسقاطی
salvaged U وسایل اسقاطی
salvage U وسایل اسقاطی
Home appliances U وسایل خانگی
accessory equipment U وسایل یدکی
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
push botton U وسایل خودکار
rigging warrant U فهرست وسایل
scuba diver U غواص با وسایل
sonic equipment U وسایل اوایی
sonic equipment U وسایل اوازی
sundry items U وسایل متفرقه
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادرها
test equipment U وسایل ازمایش
tools of research U وسایل تحقیقات
war material U وسایل جنگی
essential elements U وسایل ضروری
utility U وسایل رفاهی
mess kit U وسایل غذاخوری
mess gear U وسایل غذاخوری
artificial aids U وسایل کمکی
artificial suporters U وسایل محافظتی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
building plant U وسایل ساختمان
cable accessory U وسایل کابل
captured material U وسایل اغتنامی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
communication channels U وسایل ارتباطی
cryptodevice U وسایل رمز
cryptomaterial U وسایل رمز
dust collection equipment U وسایل گردگیری
fabricator U سازنده وسایل
loading facilities U وسایل بارگیری
means of production U وسایل تولید
layouts U ترتیب وسایل
erosion U فرسایش وسایل
layout U ترتیب وسایل
furtherance U تهیه وسایل
mnemonics U وسایل یادیار
subsistence U وسایل زیست
cryptodevice U وسایل رمز کردن
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
clamping fixture U وسایل قید و بست
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
clamping device U وسایل قید و بست
check out equipment U وسایل بازدید محل
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
caddy U حامل وسایل بازیگر
salvage U اوراق کردن وسایل
deck load U وسایل روی پل کشتی
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
means are not a U وسایل فراهم نیست
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
smoker U وسایل رفاهی ناو
smokers U وسایل رفاهی ناو
light armor U وسایل زرهی سبک
drawing instrument U وسایل رسم فنی
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
high lift device U وسایل برای زیاد
hi fi U وسایل ایجاد صدا
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
golf bag U کیف وسایل گلف
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
gun bag U کیسه وسایل توپ
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
accommodations U منزل وسایل راحتی
plug U ورودی که به وسایل مختلف
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
accommodation U منزل وسایل راحتی
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
mass media U وسایل ارتباط جمعی
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
gate U وسایل ورود ورودیه
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
place settings U وسایل میز غذاخوری
place setting U وسایل میز غذاخوری
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
splint U وسایل شکسته بندی
provisions U وسایل لازم توشه ها
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
gates U وسایل ورود ورودیه
caddies U حامل وسایل بازیگر
caddied U حامل وسایل بازیگر
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
caddie U حامل وسایل بازیگر
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
tackling U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
caddying U حامل وسایل بازیگر
communication U مراوده وسایل ارتباطی
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com