Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
peace be upon him
U
علیه السلام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
peace be upon them
U
علیهم السلام
in personam
U
علیه شخص خاصی علیه انسان
pros and cons
U
له و علیه
versus
U
علیه
conning
U
بر علیه
con
U
بر علیه
conned
U
بر علیه
cons
U
بر علیه
against
U
علیه
v
U
علیه
pro and con
U
له و علیه
person placed under guardianship
U
مولی علیه
anti
U
مخالف علیه
defendant
U
مدعی علیه
appellee
U
مستانف علیه
out of court
U
محکوم علیه
respondent
U
مدعی علیه
assignee
U
محال علیه
recognizor
U
محکوم علیه
pupils
U
مولی علیه
pupil
U
مولی علیه
respondents
U
مستانف علیه
presentee
U
معروض علیه
respondents
U
مدعی علیه
respondent
U
مستانف علیه
beneficiary of an endowment
U
موقوف علیه
pro and con
U
دلائل له و علیه
defendants
U
مدعی علیه
divtsor
U
مقسوم علیه
drawee
U
محال علیه
third person of a transfer
U
محال علیه
divisor
U
مقسوم علیه
judgement debtor
U
محکوم علیه
wards
U
مولی علیه
ward
U
مولی علیه
denominators
U
مقسوم علیه
denominator
U
مقسوم علیه
losing party
U
محکوم علیه
beneficiaries
U
موقوف علیه
victim of an offence
U
مجنی علیه
beneficiary
U
موقوف علیه
lady ship
U
سرکار علیه
party against whom a protest is made
U
معترض علیه
object of protest
U
معترض علیه
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
biological defense
U
پدافند بر علیه تک میکربی
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
common d.
U
مقسوم علیه مشترک
non fatal offences against the person
U
جرائم بر علیه ابدان
cross action
U
علیه وی اقامه کند
lese majesty
U
خیانت علیه حکومت
lese majeste
U
خیانت علیه حکومت
action in personam
U
دعوی بر علیه شخص
divisor
U
مقسوم علیه
[ریاضی]
self-defeating
U
علیه منظور خود
self defeating
U
علیه منظور خود
public mischief
U
جرم علیه جامعه
to safeguard
[against]
U
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
حفظ کردن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
to safeguard
[against]
U
تامین کردن
[علیه]
[در برابر]
to proceed against a person
U
اقدام بر علیه کسی زدن
proceed against someone
علیه کسی دادخواهی کردن
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
offences against public morals
U
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
offences against public dencency
U
جرائم بر علیه عفت عمومی
offence against public order
U
جرائم بر علیه نظم عمومی
common factor
U
مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
demurs
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
counter fire
U
اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
respondents
U
پژوهش خواه مستانف علیه
demurred
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demur
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
action in rem
U
دعوی بر علیه عین مال
respondent
U
پژوهش خواه مستانف علیه
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
declaims
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
summary judgment
U
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
declaim
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bring a suit against a person
U
اقامه دعوی علیه کسی کردن
libelee
U
مدعی علیه شخص مورد افترا
libellee
U
مدعی علیه شخص مورد افترا
declaimed
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
chemical defense
U
پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
lodge a complaint against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
greatest common divisor
[gcd]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
whispering campaign
U
انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
highest common factor
[HCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
greatest common factor
[GCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
greatest common divisor
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
nemo agit in seipsum
U
هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
bench warrant
U
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
impregnated
U
پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
lese majeste
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty
U
خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
plene administravit
U
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
remainder
U
عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
verba chartarum fortius accipiuntur
U
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
puritans
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan
U
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
cold war
U
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
presentment
U
ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
cross action
U
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
covenant real
U
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
defense
U
دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
drawers
U
محال علیه برات برات کش
drawer
U
محال علیه برات برات کش
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
denounces
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com