English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chronometry U علم قیاس زمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
deduction U قیاس
abduction U قیاس
induction U قیاس
immeasurable U بی قیاس
analogies U قیاس
analogically U به قیاس
analogy U قیاس
proportion U قیاس
comparsion U قیاس
inductions U قیاس
immensurable U بی قیاس
proportions U قیاس
spanless U بی قیاس
syllogism U قیاس
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
paradoxes U قیاس ضد و نقیض
analogize U قیاس کردن
paradox U قیاس ضد و نقیض
analogical U قابل قیاس
partisans of analogy U اهل قیاس
analog U شی قابل قیاس
syllogism U قیاس صوری
analogue U شی قابل قیاس
analogues U شی قابل قیاس
postulate U قیاس منطقی
inductively U بطور قیاس
postulation U قیاس منطقی
enthymeme U قیاس اضماری
postulated U قیاس منطقی
analogous U قابل قیاس
paralogism U قیاس نادرست
paralogism U قیاس کاذب
deductively U از راه قیاس
topology U قیاس بمکان
extrapolations U قیاس گیری
majorpremise U کبرای قیاس
extrapolation U قیاس گیری
parables U قیاس نمونه
comparability U قابلیت قیاس
postulates U قیاس منطقی
postulating U قیاس منطقی
syllogism U قیاس منطقی
comparand U قیاس شونده
parable U قیاس نمونه
parity U قیاس مشابهت
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
induction U قیاس کل از جزء استنتاج
inductions U قیاس کل از جزء استنتاج
modus ponens U قیاس استثنایی [ریاضی]
propositions U مقصود قیاس منطقی
incomparable U غیر قابل قیاس
minor term U صغرای قیاس منطقی
noetic U ذهنی قیاس منطقی
analogist U قیاس و استدلال کننده
proposition U مقصود قیاس منطقی
propositioned U مقصود قیاس منطقی
propositioning U مقصود قیاس منطقی
priori U از راه قیاس قیاسی
parity of reasoning U قیاس یا شباهت استدلال
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
lemma U صغرای قیاس منطقی
comparable U قابلیت مقایسه قیاس پذیر
elenchus U رد ازروی قیاس و صغری وکبری
stoicheiometry U فن قیاس اوزان اتمی عناصربایکدیگر
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
lattice analogy U روش قیاس به تیر مشبک
premisses U صغری وکبرای قیاس منطقی
premised U صغری وکبرای قیاس منطقی
premise U صغری وکبرای قیاس منطقی
extrapolates U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolated U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolate U قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolating U قیاس کردن استقراء نمودن
postulated U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
lemma U کبرای قیاس منطقی اصل موضوع
postulate U قیاس منطقی کردن فرض نمودن
middle term U قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
mnemonics U روش تقویت هوش وحافظه از راه قیاس منطقی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
syllogize U قیاس کردن استلادل منطقی کردن
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
dates U زمان
date U زمان
terming U زمان
termed U زمان
term U زمان
cycle time U زمان
contemporaneous U هم زمان
cotemporaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
yet U تا ان زمان
synchrone U هم زمان
away U از ان زمان
synchronous U هم زمان
stroking U زمان
clocks U زمان ها
zeitgeist U زمان
whene'er U هر زمان
time U زمان
time consuming U زمان بر
simultaneously U در یک زمان
timed U زمان
timepiece U زمان
time-piece U زمان
time-consuming U زمان بر
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clock U زمان
tempo U زمان
tempos U زمان
period U زمان
periods U زمان
time of blowing U زمان دم
strokes U زمان
stroked U زمان
stroke U زمان
thitherto U تا ان زمان
coinstantaneous U هم زمان
times U زمان
time lags U زمان تاخیر
chronoscope U زمان نما
greenwich time U زمان گرینیچ
handleing time U زمان بررسی
coking time U زمان کک سازی
acceleration time U زمان شتاب
access time U زمان دستیابی
head seek time U زمان جستجوی هد
time lag U زمان مرده
chronoscope U زمان سنج
time lags U زمان مرده
fire time U زمان انفجار
floor to floor time U زمان اصلی
fuze setting U زمان ماسوره
time lag U زمان تاخیر
chronophobia U زمان هراسی
local time U زمان محلی
fusing time U زمان ذوب
hereunto U تا این زمان
civil time U زمان عرفی
yesterday U زمان گذشته
in process of time U بمرور زمان
inactive time U زمان غیرفعال
incidentals time U زمان ضمنی
incidentals time U زمان اتفاقی
past tense U زمان گذشته
inlet time U زمان ورود
real time U زمان حقیقی
inoperative time U زمان کسرخدمت
scheduling U زمان بندی
idle time U زمان بی باری
clk U زمان سنج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com