Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
agronomics
U
علم بهره برداری از زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
utilisation
[British]
U
بهره برداری
usages
U
بهره برداری ها
usage
U
بهره برداری
using
U
بهره برداری
gains
U
بهره برداری
utilisations
U
بهره برداری ها
utilizations
U
بهره برداری ها
gained
U
بهره برداری
gain
U
بهره برداری
operation
U
بهره برداری
utilization
U
بهره برداری
exploitation
U
بهره برداری
exploitation
[utilization]
U
بهره برداری
operating budget
U
بودجه بهره برداری
utilizing
U
بهره برداری کردن
utilising
U
بهره برداری کردن
tap
U
بهره برداری کردن از
ready for use
U
اماده بهره برداری
emergency operation
U
بهره برداری اضطراری
tapping
U
بهره برداری کردن از
tapped
U
بهره برداری کردن از
utilizes
U
بهره برداری کردن
utilised
U
بهره برداری کردن
exploits
U
بهره برداری کردن از
royalty
U
حق بهره برداری از چیزی
exploiting
U
بهره برداری کردن از
utilize
U
بهره برداری کردن
operating cost
U
هزینه بهره برداری
exploit
U
بهره برداری کردن از
utilises
U
بهره برداری کردن
royalties
U
حق بهره برداری از چیزی
maximum value
U
مقدار بهره برداری
operational research
U
تحقیق درخصوص بهره برداری
integrated reservoir operation
U
بهره برداری توام از چندمخزن
water utilization project
U
پروژه بهره برداری از منابع اب
escaped water
U
تلفات اب هنگام بهره برداری
economic life
U
مدت بهره برداری از ماشین الات
tinpenny
U
حق الارض بهره برداری ازمعدن قلع
super imposed working load
U
بار مربوط به بهره برداری از بنا
A concession
U
امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
cost in use
U
هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
watershed management
U
کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
arrentation
U
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
landuse
U
بهره وری از زمین
operating bridge
U
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
survey land
U
نقشه برداری زمین
photo imagery
U
عکس برداری کردن از زمین
relief
U
نقشه برداری عوارض زمین
hydrography
U
نقشه برداری از ابهای روی زمین
hypsography
U
نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
operates
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
geodetic surveying
U
تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
operates
U
عمل کردن بهره برداری کردن
operate
U
عمل کردن بهره برداری کردن
operated
U
عمل کردن بهره برداری کردن
european atomic energy community
U
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
U
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
xerographic
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
U
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
diminishing marginal productivity
U
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
interests
U
بهره
interest
U
بهره
exploiters
U
بهره کش
portions
U
بهره
exploited
U
بهره ده
efficiency
U
بهره
productive
U
بهره زا
gain
U
بهره
gained
U
بهره
gains
U
بهره
exploiter
U
بهره کش
portion
U
بهره
yield
U
بهره
yielded
U
بهره
yields
U
بهره
quotients
U
بهره
quotient
U
بهره
efficient
U
بهره ور
exploitative character
U
منش بهره کش
exploited class
U
طبقه بهره ده
lending rate
U
بهره - نزولپول
rq
U
بهره تنفسی
pure interest
U
بهره خالص
factor payments
U
بهره وسود
at % interest
U
با بهره 21 درصد
efficiency
U
بهره وری
gavels
U
بهره غیرمجاز
benefic
U
بهره بردار
passive debt
U
وام بی بهره
bank interest
U
بهره بانکی
cheap money
U
پول با بهره کم
exploitation
U
بهره کشی
optimising
U
بهره بردن
resipatory quotient
U
بهره تنفسی
exploiting class
U
طبقه بهره کش
antenna gain
U
بهره انتن
abused
U
بهره کشی
abuse
U
بهره کشی
put out to interest
U
به بهره گذاشتن
interest
U
سودیا بهره
divestiture
U
بی بهره سازی
declaration of interest
U
اعلام بهره
default interest
U
بهره معوق
deprival
U
بی بهره سازی
productive work
U
کار بهره زا
interests
U
سودیا بهره
dispossessor
U
بی بهره سازنده
quantum yield
U
بهره کوانتومی
abuses
U
بهره کشی
economic rent
U
بهره اقتصادی
contango
U
بهره دیرکرد
economic rent
U
بهره مالکانه
interest
U
بهره
[اقتصاد]
advantage by illness
U
بهره بیماری
rate of interest
U
نرخ بهره
accrued interest
U
بهره متعلقه
rat of interest
U
نرخ بهره
abusing
U
بهره کشی
divestment
U
بی بهره سازی
divests
U
بی بهره کردن
high interest
U
بهره سنگین
legal interest
U
بهره قانونی
transducer gain
U
بهره دگرسازی
voltage gain
U
بهره ولتاژ
laser gain
U
بهره لیزر
gains
U
بهره تقویت
high interest
U
بهره گران
gained
U
بهره تقویت
divesting
U
بی بهره کردن
divested
U
بی بهره کردن
divest
U
بی بهره کردن
share
U
بهره قسمت
productivity
U
بهره وری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com