English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mark U علامت گذاری کردن
marks U علامت گذاری کردن
marks U نمره گذاری کردن علامت
mark U نمره گذاری کردن علامت
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
functional condition code U کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
scabbing U بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
coding U علامت گذاری
demarcation U علامت گذاری
codes and codification U علامت گذاری
mark U علامت گذاری
earmarking U علامت گذاری
marking U علامت گذاری
signallzation U علامت گذاری
marks U علامت گذاری
markings U علامت گذاری
lettering U علامت گذاری باحروف
space mark U علامت فاصله گذاری
bar coding U علامت گذاری ستونی
designation system U سیستم علامت گذاری
marks U علامت گذاری روی چیزی
mark U علامت گذاری روی چیزی
mine spotting U کشف و علامت گذاری مین
marking panel U پرده علامت گذاری مین
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
inks U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
signed route U جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
tailor's chalk U گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
compartment marking U تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
management coding U سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
index U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexes U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexed U علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
sea marker U نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
burn in U علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
plotter U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
stripped U علامت گذاری شده بسته بندی شده
danbuoy U بویه علامت گذاری بویه راهنما
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
earmarked U نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
cook off U گل کردن مهمات
horizontal loading U پر کردن مهمات به طور افقی
annotated print U عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
wet stowage U نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
symbol U اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
loads U پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load U پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
synthesize U هم گذاری کردن
synthesizes U هم گذاری کردن
synthesising U هم گذاری کردن
synthesises U هم گذاری کردن
synthesizing U هم گذاری کردن
synthesised U هم گذاری کردن
synthesized U هم گذاری کردن
garnishes U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
deposits U سرمایه گذاری کردن
deposit U سرمایه گذاری کردن
to sow mines U مین گذاری کردن
punctuating U نقطه گذاری کردن
punctuated U نقطه گذاری کردن
punctuate U نقطه گذاری کردن
punctuates U نقطه گذاری کردن
christened U نام گذاری کردن
primming U چاشنی گذاری کردن
christen U نام گذاری کردن
christens U نام گذاری کردن
load U ذخیره گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
point U نقطه گذاری کردن
mining U مین گذاری کردن
funded U سرمایه گذاری کردن
loads U ذخیره گذاری کردن
loads U خرج گذاری کردن
paginate U صفحه گذاری کردن
investing U سرمایه گذاری کردن
invests U سرمایه گذاری کردن
paragraph U فاصله گذاری کردن
paragraphs U فاصله گذاری کردن
tracklaying U شنی گذاری کردن
fund U سرمایه گذاری کردن
invest U سرمایه گذاری کردن
load U خرج گذاری کردن
cost U قیمت گذاری کردن
to lay the track U ریل گذاری کردن
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
charges U خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge U خرج گذاری کردن شارژ کردن
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
wattle U نرده گذاری کردن بستن
loading U خرج گذاری کردن سلاح
crown U تاج گذاری کردن پوشاندن
crowns U تاج گذاری کردن پوشاندن
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
paged U صفحات را نمره گذاری کردن
page U صفحات را نمره گذاری کردن
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
pages U صفحات را نمره گذاری کردن
symbol U علامت ترسیمی علامت فرمولی
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
to lodge a complaint U عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
discrete U الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
signalled U با علامت ابلاغ کردن
signal U با علامت ابلاغ کردن
signaled U با علامت ابلاغ کردن
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
denote U تفکیک کردن علامت گذاردن
signal U مخابره کردن علامت دادن
denoted U تفکیک کردن علامت گذاردن
signaled U مخابره کردن علامت دادن
denotes U تفکیک کردن علامت گذاردن
signalled U مخابره کردن علامت دادن
asterisks U پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
asterisk U پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
to space out letters [text] U فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
comma U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
commas U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
sain U تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
ordnace U مهمات
ordnance U مهمات
munitions U مهمات
ammo U مهمات
munition U مهمات
ammunition U مهمات
mined U مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mine U مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mines U مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
cave U زاغه مهمات
caves U زاغه مهمات
blank ammunition U مهمات مشقی
lived U مهمات جنگی
blank ammunition U مهمات مانوری
ammunition carrier U مهمات بیار
bunkers U زاغه مهمات
live U مهمات جنگی
igloo space U زاغههای مهمات
inert U مهمات مشقی
bunker U زاغه مهمات
drill ammunition U مهمات مشقی
magazine U انبار مهمات
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
fixed ammunition U مهمات ثابت
separate ammunition U مهمات مجزا
ammunition identification code U کد شناسایی مهمات
separate loading U مهمات مجزا
ammunition handler U متصدی مهمات
ammunition dump U زاغه مهمات
ammunition dump U انبار مهمات
ball ammunition U مهمات مانوری
service ammunition U مهمات جنگی
ammunition depot U انبار مهمات
ammunition lot U نوبه مهمات
ammunition pit U زاغه مهمات
ammunition pit U چاله مهمات
chemical ammunition U مهمات شیمیایی
magazines U انبار مهمات
explosive ordnance U مهمات منفجره
ammunition trains U بنه مهمات
loads U بارگیری مهمات
tracers U مهمات رسام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com