Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
denote
U
علامت بودن معنی دادن
denoted
U
علامت بودن معنی دادن
denotes
U
علامت بودن معنی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
denotation
U
علامت تفکیک معنی و مفهوم
signifying
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signifies
U
معنی دادن معنی بخشیدن
level of significance
U
سطح معنی دار بودن
stand for
U
علامت چیزی بودن
intending
U
معنی دادن
intends
U
معنی دادن
purporting
U
معنی دادن
to bear a meaning
U
معنی دادن
purport
U
معنی دادن
purports
U
معنی دادن
purported
U
معنی دادن
intend
U
معنی دادن
intimating
U
معنی دادن گفتن
meaner
U
معدل معنی دادن
meanest
U
معدل معنی دادن
mean
U
معنی دادن میانگین
mean
U
معدل معنی دادن
meanest
U
معنی دادن میانگین
meaner
U
معنی دادن میانگین
intimates
U
معنی دادن گفتن
intimated
U
معنی دادن گفتن
intimate
U
معنی دادن گفتن
mutatis mutandis
U
عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
textualism
U
اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
signalled
U
علامت دادن
signaled
U
علامت دادن
signal
U
علامت دادن
To give a signal ( sign) .
U
علامت دادن
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
flag
U
باپرچم علامت دادن
signaled
U
سیگنال علامت دادن
signal
U
سیگنال علامت دادن
starke
U
با شیپور علامت دادن
flags
U
باپرچم علامت دادن
signalled
U
سیگنال علامت دادن
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
blinded
U
چشمک زدن علامت دادن
signaled
U
مخابره کردن علامت دادن
blinds
U
چشمک زدن علامت دادن
negation
U
تغییر دادن علامت یک عدد
signal
U
مخابره کردن علامت دادن
blind
U
چشمک زدن علامت دادن
signalled
U
مخابره کردن علامت دادن
acceptation
U
قبول معنی عرف معنی مصطلح
hunting horn
U
بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
waff
U
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
hyphen
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
coacher
U
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
hyphens
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
blips
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
which transponder
U
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
markers
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
marker
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
bugle call
U
علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
to keep one's temper
U
متین بودن نشان دادن
to give evdience
U
گواهی دادن مدرک بودن از
go
U
روی دادن بران بودن
ablest
U
اماده بودن ارایش دادن
watchdog
U
نگهبانی دادن نگهبان بودن
abler
U
اماده بودن ارایش دادن
watchdogs
U
نگهبانی دادن نگهبان بودن
goes
U
روی دادن بران بودن
able
آماده بودن آرایش دادن
mind
U
تذکر دادن مراقب بودن
minding
U
تذکر دادن مراقب بودن
adapting
U
وفق دادن موافق بودن
adapts
U
وفق دادن موافق بودن
minds
U
تذکر دادن مراقب بودن
markers
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
to lose one's temper
U
متین بودن خونسردی نشان دادن
match
U
وصلت دادن حریف کسی بودن
matches
U
وصلت دادن حریف کسی بودن
debunk
U
توخالی بودن چیزی را نشان دادن
symbol
U
علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
grid ticks
U
علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
underlain
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlie
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
intestable
U
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
warm boot
U
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
irrational
U
بی معنی
neer do well or well
U
بی معنی
dulling
U
بی معنی
dullest
U
بی معنی
intendment
U
معنی
implication
U
معنی
dulls
U
بی معنی
synonymous
U
هم معنی
tosh
U
بی معنی
dull
U
بی معنی
dulled
U
بی معنی
duller
U
بی معنی
of no significance
U
بی معنی
insensate
U
بی معنی
drifting
U
معنی
definitions
U
معنی
drifted
U
معنی
translation
U
معنی
drift
U
معنی
equipollent
U
هم معنی
unmeaning
U
بی معنی
definition
U
معنی
drifts
U
معنی
purporst
U
معنی
innuendos
U
معنی
dumbest
U
بی معنی
dumber
U
بی معنی
innuendoes
U
معنی
dumb
U
بی معنی
abstract
U
معنی
abstracting
U
معنی
purports
U
معنی
abstracts
U
معنی
innuendo
U
معنی
meaningless
U
بی معنی
meaningful
U
پر معنی
witless
U
بی معنی
meaningfully
U
پر معنی
effect
U
معنی
to explain away
U
معنی
irrationable
U
بی معنی
effected
U
معنی
signification
U
معنی
significance
U
معنی
significant
U
پر معنی
purport
U
معنی
significantly
U
پر معنی
pointless
U
بی معنی
purported
U
معنی
meaning
U
معنی
effecting
U
معنی
semantics
U
معنی
hokum
U
بی معنی
meanings
U
معنی
fool begged
U
بی معنی
rigmaroles
U
بی معنی
rigmarole
U
بی معنی
frothy
U
بی معنی
purporting
U
معنی
implications
U
معنی
meaning less
U
بی معنی
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
equivalent
U
مترادف هم معنی
fandangle
U
چیزبی معنی
opposite meaning
U
معنی متضاد
in letter and in spirit
U
ئر لفظ و در معنی
dyed-in-the-wool
U
به تمام معنی
ideas
U
مقصود معنی
wastrel
U
ادم بی معنی
balderdash
U
سخن بی معنی
idea
U
مقصود معنی
significant
U
معنی دار
figurative sense
U
معنی مجازی
fall into place
U
معنی گرفتن
significantly
U
معنی دار
equivalents
U
مترادف هم معنی
ambiguity
U
گنگی معنی
insignificance
U
بی معنی گری
par excellence
U
به تمام معنی
jade
U
مرد بی معنی
meaner
U
معنی داشتن
grammatical sense
U
معنی دستوری
meanest
U
معنی داشتن
wish wash
U
سخن بی معنی
ambiguities
U
گنگی معنی
mean
U
معنی داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com