Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
argument
U
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
arguments
U
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boundary
U
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundaries
U
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
check mark
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
Regular training strengthens the heart and lungs.
U
ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
eurythmy
U
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurhythmy
U
ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
sequences
U
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence
U
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
signal element
U
عنصر علامتی
signal distance
U
فاصله علامتی
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
second signal system
U
دستگاه علامتی دوم
first signal system
U
دستگاه علامتی اول
underscores
U
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscore
U
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscored
U
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscoring
U
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
virgule
U
علامتی بدین شکل
proprietary goods
U
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
shoe board
U
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
check point
U
علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
arithmetic
U
علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
press mark
U
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
so
U
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
tide mark
U
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
beginning of tape marker
U
علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
cursors
U
علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
cursor
U
علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
flowcharting symbol
U
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
port a punch card
U
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
repeater
U
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
well-ordered
<adj.>
U
منظم
fair
<adj.>
U
منظم
symmetric
U
منظم
regulars
U
منظم
systematic
U
منظم
tidy
<adj.>
U
منظم
methodical
U
منظم
uncluttered
<adj.>
U
منظم
trim
<adj.>
U
منظم
steady
<adj.>
U
منظم
proper
<adj.>
U
منظم
decent
<adj.>
U
منظم
neat
<adj.>
U
منظم
regular
<adj.>
U
منظم
businesslike
U
منظم
business like
U
منظم
straight
<adj.>
U
منظم
in good order
<adj.>
U
منظم
orderlies
U
منظم
orderly
U
منظم
first string
U
منظم
kelter
U
منظم
in kelter
U
منظم
ordered
U
منظم
presentable
<adj.>
U
منظم
pitched
U
منظم
regularised
U
منظم کردن
regulater
U
منظم کردن
regular expression
U
مبین منظم
regularises
U
منظم کردن
well conditioned
U
مرتب و منظم
well ordered
U
مرتب و منظم
regular army
U
ارتش منظم
lattice
U
توری منظم
regularising
U
منظم کردن
standing army
U
ارتش منظم
lattices
U
توری منظم
array
U
منظم کردن
shipshape
U
منظم کردن
arrays
U
منظم کردن
regular set
U
مجموعه منظم
systematic error
U
خطای منظم
systematic irrigation
U
ابیاری منظم
regular polymer
U
بسپار منظم
regularizes
U
منظم کردن
regularized
U
منظم کردن
to set in order
U
منظم کردن
to set to rights
U
منظم کردن
regularize
U
منظم کردن
regularizing
U
منظم کردن
tidily
<adv.>
U
بطور منظم
squaring
U
منظم حسابی
order
U
منظم کردن
squares
U
منظم حسابی
squared
U
منظم حسابی
duly
<adv.>
U
بطور منظم
square
U
منظم حسابی
neatly
<adv.>
U
بطور منظم
orderly
<adv.>
U
بصورت منظم
orderly
<adv.>
U
بطور منظم
tidily
<adv.>
U
بصورت منظم
neatly
<adv.>
U
بصورت منظم
duly
<adv.>
U
بصورت منظم
shipshape
U
مرتب کردن منظم
tidy
U
پاکیزه منظم کردن
taut loom
U
چله سفت و منظم
unconventional warfare
U
جنگ غیر منظم
regular
U
پرسنل کادر منظم
tidiest
U
پاکیزه منظم کردن
tidying
U
پاکیزه منظم کردن
put on
<idiom>
U
منظم یا تولید یک بازی و...
regulars
U
پرسنل کادر منظم
ranks
U
اراستن منظم کردن
systematic desensitization
U
حساسیت زدایی منظم
systemmatize
U
منظم یامرتب کردن
ranked
U
اراستن منظم کردن
rank
U
اراستن منظم کردن
tidier
U
پاکیزه منظم کردن
tidied
U
پاکیزه منظم کردن
systematic
U
منظم نظم پذیر
irregular
U
نا منظم غیر رسمی
pick up
U
کندن منظم کردن
processions
U
بصورت صفوف منظم
irregulars
U
عده غیر منظم
tidily
U
بطور اراسته و منظم
processions
U
درصفوف منظم پیشرفتن
unconventional
U
جنگ غیر منظم
liner trade
U
کشتیرانی منظم تجاری
procession
U
درصفوف منظم پیشرفتن
procession
U
بصورت صفوف منظم
lattice network
U
شبکه توری منظم
regular grammar
U
دستور زبان منظم
tidies
U
پاکیزه منظم کردن
My heartbeat is even .
U
ضربان قلبم منظم است
blended fund
U
سرمایههای بهم منظم شده
systematic random sampling
U
نمونه گیری تصادفی منظم
day in and day out
<idiom>
U
بطور منظم ،تمام مدت
regular solid
U
کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
pogrom
U
قتل عام منظم روسی
pogroms
U
قتل عام منظم روسی
clockwork
U
چرخهای ساعت منظم وخودکار
stack
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
isochronous
U
واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
to kern a letter
U
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
stacks
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
keep regular hours
U
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
grade
U
شیب منظم دادن تسطیح کردن
grades
U
شیب منظم دادن تسطیح کردن
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
make the grade
<idiom>
U
منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
isochronal
U
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
spider wire entanglement
U
نردههای زیگزاگی غیر منظم سیم خاردار
laceria
U
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
fcc
U
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
pages
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
faulted
U
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
scsi
U
بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
fault
U
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
faults
U
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
edit
U
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edited
U
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
critical error
U
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
destructive cursor
U
نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
controllers
U
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
controller
U
را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
million instructions per second
U
اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند
Intel
U
بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
Intel
U
بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
slaved
U
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave
U
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaves
U
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaving
U
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
key
کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
postbyte
U
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
plotter
U
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
terminate and stay resident program
U
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
hard
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
dat
U
درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
harder
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
uart
U
از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند
samplers
U
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
optimize
U
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
hardest
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
logic
U
مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
plotters
U
چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
open
U
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opened
U
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opens
U
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
sampler
U
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
to marshal one's creditors
U
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
You cannot make a crab walk straight .
<proverb>
U
نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
broadband
U
روش ارسال که چندین کانال داده را به سیگنا تبدیل میکند و آن را در یک مسافت طولانی حمل میکند
TCP
U
مین میکند. این پروتکل داده ها را به صورت بسته در می آورد و خطای آنها را بررسی میکند
EMM
U
امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
DIF file
U
استاندارد de fouto که روشی که صفحه گسترده فرمولها و داده هایش را در فایل ذخیره میکند بیان میکند
guerillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
Floret
[rosette]
U
[طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
guerrilla
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com