Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disinterest
U
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
tourism
U
سیاحت
journeys
U
سیاحت
journeyed
U
سیاحت
eyre
U
سیاحت
journey
U
سیاحت
journeying
U
سیاحت
exploring
U
سیاحت کردن
explores
U
سیاحت کردن
exploration
U
سیاحت اکتشافی
safaris
U
سیاحت کردن
safari
U
سیاحت کردن
explored
U
سیاحت کردن
explore
U
سیاحت کردن
toured
U
سیاحت ماموریت
tour
U
سیاحت ماموریت
touring
U
سیاحت ماموریت
tours
U
سیاحت ماموریت
pilgrim progress
U
سیاحت مسیخی
safaris
U
سیاحت اکتشافی درافریقا
safari
U
سیاحت اکتشافی درافریقا
friendships
U
دوستی
philogyny
U
زن دوستی
uxoriousness
U
زن دوستی
sodality
U
دوستی
friendship
U
دوستی
peace
U
دوستی
fellowships
U
دوستی
fellowship
U
دوستی
brotherliness
U
دوستی
togetherness
U
دوستی
philanthropy
U
بشر دوستی
paternal love
U
دوستی پدرانه
love feast
U
عید دوستی
humanitarianism
U
بشر دوستی
brotherly
U
ازروی دوستی
ritualism
U
تشریفات دوستی
protestation of frienship
U
ادعای دوستی
lastering friendship
U
دوستی پا بر جا یا ثابت
professed love
U
دوستی زبانی
philoprogenitiveness
U
بچه دوستی
motherly love
U
دوستی مادرانه
negrophilism
U
دوستی بازنگیان
negrophilism
U
سیاه دوستی
self love
U
خود دوستی
fraternization
U
دوستی کردن
wanderlust
U
اوارگی دوستی
under cover of frind ship
U
بعنوان دوستی
ties of friendship
U
قیودیاعلاقه دوستی
algophilia
U
درد دوستی
excessive love
U
دوستی زیاد
the utmost love
U
منتهای دوستی
taphophilia
U
گور دوستی
fraternal love
U
دوستی برادری
ophilia
U
مار دوستی
altruism
U
نوع دوستی
endearing
U
از روی دوستی و محبت
sportsmanship
U
ورزش دوستی مردانگی
electrophilic attack
U
حمله الکترون دوستی
kiss of death
U
دوستی خاله خرسه
to make friends with anyone
U
با کسی اشنایی یا دوستی
liquorish
U
حاکی ازنوشابه دوستی
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
breach of friendship
U
بهم زدن دوستی
algolagnia
U
درد دوستی جنسی
bibliomania
U
جنون کتاب دوستی
gregariously
U
از روی جمعیت دوستی
electrophilic addition
U
افزایش الکترون دوستی
fawn
U
افهار دوستی کردن
fawned
U
افهار دوستی کردن
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !
U
معنی دوستی را هم فهمیدیم
cozy up to (someone)
<idiom>
U
باکسی دوستی برقرارکردن
patriotically
U
از روی میهن دوستی
philosophically
U
ازراه حکمت دوستی
The bonds of friendship (affection).
U
رشته دوستی والفت
humanitarianism
U
فلسفه همنوع دوستی
humanitarianism
U
مسلک بشر دوستی
fawns
U
افهار دوستی کردن
they are sworn frends
U
با هم پیمان دوستی بسته اند
He came under the guise of friend ship .
U
درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
electrophilic aromatic substitution
U
استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
theocentrism
U
توجه بخدا خدا دوستی
He did it out of friendship.
U
ازروی دوستی اینکار راکرد
nucleophilic aromatic substitution
U
استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
i reckon
U
اطمینان به دوستی کسی داشتن
humanism
U
نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
theocentricity
U
توجه بخدا خدا دوستی
ties
U
علاقه
stomachy
U
بی علاقه
uninterested
U
بی علاقه
interest
U
علاقه
tie
U
علاقه
interest
U
علاقه .
interests
U
علاقه .
interests
U
علاقه
binds
U
علاقه
bind
U
علاقه
disinterested
U
: بی علاقه
unresponsive
U
بی علاقه
fondness
U
علاقه
nonchalant
U
بی علاقه
penchant
U
علاقه
affection
U
علاقه
(not) have anything to do with someone
<idiom>
U
نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
haunt
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunts
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to interrupt a friendship
U
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
i reckon
U
روی دوستی کسی حساب کردن
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
focal point
U
علاقه - سرگرمی
going for (someone)
<idiom>
U
علاقه کسی
consuming
U
علاقه-عشق
put up with
<idiom>
U
علاقه مند
self concern
U
علاقه بنفس
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
interestedness
U
علاقه مندی
disaffection
U
عدم علاقه
enthusiasts
U
علاقه مند
tendencies
U
علاقه مختصر
fondly
U
از روی علاقه
tendency
U
علاقه مختصر
liking
U
ذوق علاقه
interested
U
علاقه مند
renunciation
U
قطع علاقه
calf love
U
علاقه دمدمی
property
U
علاقه مایملک
beloved
U
مورد علاقه
it is of interest to me
U
من در ان علاقه مندم
necrophagia
U
علاقه به اجساد
concerned
U
علاقه مند
disinterest
U
علاقه نداشتن
enthusiastic
U
علاقه مند
laceman
U
علاقه بند
enthusiast
U
علاقه مند
To sever ones ties . to lose interest.
U
قطع علاقه کردن
uniterested
U
بی علاقه بی دخل وتصرف
fancied
U
تفننی علاقه داشتن به
unconcern
U
عدم علاقه خونسردی
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
fancying
U
تفننی علاقه داشتن به
You have piqued my interest in ...
U
تو من را به ... علاقه مند کردی.
to pique
U
علاقه مند کردن
fanciest
U
تفننی علاقه داشتن به
shebang
U
امر مورد علاقه
spelunking
U
علاقه به غار شناسی
fancy free
U
بی علاقه عاری از عشق
fancy
U
تفننی علاقه داشتن به
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
fancies
U
تفننی علاقه داشتن به
snake in the grass
<idiom>
U
دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
Please accept this gift as a mark of my friendship.
U
لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
humanism
U
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
earnest
U
سنگین علاقه شدید به چیزی
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
uncommunicative
U
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
curry favor
<idiom>
U
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
theatre fiend
U
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
the iron interest
U
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
shrug your shoulders
<idiom>
U
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
heterosexuals
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
touring
U
گشت کردن سیاحت کردن
rubberneck
U
فضولی کردن سیاحت کردن
toured
U
گشت کردن سیاحت کردن
tour
U
گشت کردن سیاحت کردن
tours
U
گشت کردن سیاحت کردن
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
U
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
addict
U
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
association for women in computing
U
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
backstabber
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme
U
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
formulism
U
رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
rapallo treaty
U
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
peace pact
U
میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
bisexual
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexuals
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com