English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kleptomaniac U علاقمند به دزدی
kleptomaniacs U علاقمند به دزدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
theft and pilferage U دزدی و دله دزدی
fondest U علاقمند
fonder U علاقمند
devoted U علاقمند
fond U علاقمند
interests U علاقمند کردن
interest U علاقمند کردن
hydrophile U اب دوست علاقمند به اب
sweet tooth U علاقمند به شیرینی
fashionmonger U علاقمند به مد وسلیقه
philoprogenitive U علاقمند به اولاد
hydrophilic U اب دوست علاقمند به اب
longhair U علاقمند به چیزی
responsive U علاقمند ومتوجه
amative U علاقمند بامورجنسی
enamoured U علاقمند و عاشقبهچیزی
attached U دلبسته علاقمند
beseeching U علاقمند-ازرویاشتیاقوآرزو
wedded U بسیار علاقمند
zoophilous U علاقمند به جانور
zoophilic U علاقمند به جانور
long haired U علاقمند به چیزی
discophile U علاقمند به صفحات گرامافون
bonvivant U علاقمند بزندگی خوب
gastronome U علاقمند بغذای خوب
heterosexuals U علاقمند به جنس مخالف
heterosexual U علاقمند به جنس مخالف
air minded U علاقمند به فضانوردی وهوانوردی
They grew attached ( attracted) to each other. U به همدیگر علاقمند شدند
thermotropic U علاقمند به گرما دماگرای
spelunker U علاقمند به اکتشاف غار
jaeger U علاقمند به شکار مرد شکارچی
audiophile U شخص موسیقی دوست علاقمند بموسیقی
irrigationist U کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
sig U علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
computer nik U استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
filching U دزدی
filches U دزدی
filched U دزدی
thieving U دزدی
freebooting U دزدی
spoliation U دزدی
brigandism U دزدی
thievery U دزدی
filch U دزدی
abstraction U دزدی
burglaries U دزدی
robbery U دزدی
nip U دزدی
larceny U دزدی
lifts U دزدی
nipped U دزدی
nips U دزدی
robberies U دزدی
thefts U دزدی
burglary U دزدی
lifting U دزدی
lifted U دزدی
lift U دزدی
embezzlement U دزدی
theft U دزدی
abstractions U دزدی
special interest group U که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
pilferage U دله دزدی
pickery U دله دزدی
petit larceny U دله دزدی
larcenous U مربوط به دزدی
Shanghai U ادم دزدی
shop lifting U دزدی از مغازه ها
larceny petty U دزدی کوچک
plagiary U دزدی ادبی
piracy U دزدی ادبی
cabbage U دله دزدی
aggravated theft U دزدی مشدد
plagiarism U دزدی ادبی
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
cabbages U دله دزدی
burgling U شب دزدی کردن
burgles U شب دزدی کردن
burgled U شب دزدی کردن
thievishness U خوی دزدی
thievish U خوگرفته به دزدی
burgle U شب دزدی کردن
thieve U دزدی کردن
theft, pilferage, non delivery U دله دزدی
piracy U دزدی دریایی
piracy U دزدی دریائی
heist U دزدی کردن
cribbing U دزدی ادبی
cribs U دزدی ادبی
abaction U گله دزدی
steals U توپ دزدی
intercepts U توپ دزدی
intercepting U توپ دزدی
steal U توپ دزدی
intercept U توپ دزدی
kidnapping U بچه دزدی
kleptomania U دزدی بیمارگون
picking U دله دزدی
heists U دزدی سرقت
cribs U دله دزدی
heists U دزدی کردن
heist U دزدی سرقت
cribbing U دله دزدی
cribbed U دزدی ادبی
cycle stealing U چرخه دزدی
commit theft U دزدی کردن
petty larceny U دله دزدی
kidnapping U ادم دزدی
crib U دله دزدی
kleptomania U جنون دزدی
cribbed U دله دزدی
intercepted U توپ دزدی
crib U دزدی ادبی
kidnapped U ادم دزدی کردن
kidnap U ادم دزدی کردن
snitch U دله دزدی کردن
kidnapped U بچه دزدی کردن
snitched U دله دزدی کردن
pilfers U دله دزدی کردن
hit U طعمه دزدی ماهی
kidnaps U ادم دزدی کردن
hitting U طعمه دزدی ماهی
snitching U دله دزدی کردن
snitches U دله دزدی کردن
hits U طعمه دزدی ماهی
kleptomania U میل و اشتیاق به دزدی
kidnaps U بچه دزدی کردن
pilfering U دله دزدی کردن
peculate U حیف ومیل دزدی
pirating U دزدی دریایی کردن
pirates U دزدی ادبی کردن
pirates U دزدی دریایی کردن
pirated U دزدی ادبی کردن
pirated U دزدی دریایی کردن
pirating U دزدی ادبی کردن
pirate U دزدی ادبی کردن
kidnap U بچه دزدی کردن
pilfer U دله دزدی کردن
pirate U دزدی دریایی کردن
software piracy U دزدی نرم افزار
pilfered U دله دزدی کردن
piracy U دزدی هنری یاادبی
swagman U خریدار مال دزدی
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
kleptolagnia U تحریک جنسی توام با دزدی
kleptamaniac U کسی که جنون دزدی دارد
robbery U دزدی مقرون به ازار یا تهدید
cat burglar <idiom> U دزدی که از دیوار بالا میرود
tpnd U دله دزدی وعدم تحویل
robberies U دزدی مقرون به ازار یا تهدید
maraud U دله دزدی یاتلاش کردن
they accused him of the ft U اورابه دزدی متهم ساختند
high jack U دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijack U دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
It is wrong to steal . U دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
larceny petty U بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
cat burglar U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
kinchin lay U دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
burglar U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
fraud U دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
frauds U دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
covered dovtail joint U درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
He has an itching palm . U دستش کج است ( اهل دزدی است )
picaroon U دزدی کردن قلاشی کردن
shoplifting U دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
stealing from a protected palce U سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com