English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kinetic theory of heat U عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psilanthropism U عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psilanthropy U عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
monopsychism U عقیده باینکه هکه جانهایاارواح یکی است
monogenism U عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
restorationism U عقیده باینکه بشرسرانجام بسعادت نخستین خود خواهدرسید
malism U عقیده باینکه این جهان روی همرفته بد جهانی است
monophysite U کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
nestorianism U عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
probabiliorism U عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
atomism U عقیده باینکه جهان مادی ازذرات ریز ساده تشکیل شده است
metagnosticism U عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
presentationism U عقیده باینکه چیزهای واقعی هنگام درک در مغز انسان نمایش داده میشوند
physiocracy U حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
textures U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
texture U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
bighead U عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
glycosuric U دچاربیماری ای که ازوجودقنددرپیشاب پیدامیشود
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary U بین ذرات در داخل ذرات
theorization U تحقیقات نظری استدلال نظری
icebink U روشنایی که دراثرانعکاس نور یخ درافق پیدامیشود
issue of fact U نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
as respects U نظر باینکه
as regards U نظر باینکه
since U نظر باینکه
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
as U نظر باینکه در نتیجه
iam inclined to think U متمایلم باینکه خیال کنم
minimalist U باینکه تقاضاهایش براورده شود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
utilitarianism U کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
geocentric U معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
pan cosmism U اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
arianism U اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
modalism U اعتقاد باینکه پدر وپسر و روح القدس هر سه مظاهرگوتاگون یک خداهستند
unprofitable servants U مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
animism U همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
monadism U اعتقاد باینکه گیتی از ذره یاجسم بسیط ساخته شده است
anthropocentric U معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
catastrophism U اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
infusionism U اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
ingredients U ذرات
ingredient U ذرات
armchairs U نظری
armchair U نظری
indiscrimination U بی نظری
theoretical U نظری
theoretic U نظری
visionaries U نظری
visionary U نظری
opinionative U نظری
intermolecular U در داخل ذرات
intermolecular U بین ذرات
weight of solids U وزن ذرات
particle physics U فیزیک ذرات
roily U پر از ذرات رسوبی
denseness U تراکم ذرات
cosmic particles U ذرات کیهانی
blood corpuscles U ذرات خون
barrier penetration by particles U نفوذ ذرات در سد
radioactive rays U ذرات رادیواکتیو
allergen U ذرات الرژی زا
planetesimal U ذرات سیارهای
sand blasting U ذرات سنگ
molecular attracticm U جاده ذرات
metal foulings U ذرات فلز
elementary particles U ذرات بنیادی
fundamental particles U ذرات بنیادی
pure mathematics U ریاضیات نظری
theoretical mode U نمای نظری
theoretical plate U بشقابک نظری
provinciality U تنگ نظری
theoretical rising U طلوع نظری
notionalist U عالم نظری
sight check U مقابله نظری
subjectivism U حالت نظری
narrow minddedness U کوتع نظری
latitudinarianism U وسیع نظری
theoretical competition U رقابت نظری
metaphsics U فلسفه نظری
metapolitics U سیاسیات نظری
theoretical chemistry U شیمی نظری
revisionary U تجدید نظری
peninsularity U تنگ نظری
theories U تحقیقات نظری
unique in every sense of the word U از هر نظری بی مانند
dogmatic theology U لاهوت نظری
spans U دهانه نظری
spanning U دهانه نظری
spanned U دهانه نظری
theories U علم نظری
theories U اصول نظری
theory U اصول نظری
theory U علم نظری
theory U تحقیقات نظری
oversight U اشتباه نظری
oversights U اشتباه نظری
span U دهانه نظری
erotics U عشق نظری
theoretical frequency U بسامد نظری
theoretical type U سنخ نظری
in theory U درعلم نظری
theoretical value U مقدار نظری
parochialism U کوته نظری
illiberal views U تنگ نظری
theoretical span U دهانه نظری
expected value U مقدار نظری
inspectional U نظری دیدنی
theoretical setting U غروب نظری
insularism U تنگ نظری
a priori U تئوری و نظری
objectivity U بیطرفی و بی نظری
objectivity U اصل بی نظری
particulate U دارای ذرات ریز
segregation U تفکیک ذرات بتن
pollinium U توده ذرات گرده گل
planetesimal hypothesis U فرضیه ذرات سیارهای
emulsioned U ذرات چربی دراب
thershold temperature U استانه دمای ذرات
cascade impactor U دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
emulsion U ذرات چربی دراب
particle physics U فیزیک ذرات اتمی
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
effective size of grain U قطر موثر ذرات
emulsions U ذرات چربی دراب
scattering of alpha particles U پراکندگی ذرات الفا
absorption of charged particles U جذب ذرات باردار
emulsioning U ذرات چربی دراب
theorized U تحقیقات نظری کردن
theorized U استدلال نظری کردن
theorize U تحقیقات نظری کردن
theorize U استدلال نظری کردن
theorising U تحقیقات نظری کردن
theorising U استدلال نظری کردن
theorises U تحقیقات نظری کردن
theorizes U استدلال نظری کردن
notionalist U متخصص علوم نظری
dogmatics U علم الهیات نظری
visionaries U وابسته بدلایل نظری
notionalist U هواخواه استدلال نظری
theorizing U تحقیقات نظری کردن
visionary U وابسته بدلایل نظری
theorizing U استدلال نظری کردن
theorizes U تحقیقات نظری کردن
theorises U استدلال نظری کردن
theorised U تحقیقات نظری کردن
theorised U استدلال نظری کردن
short sighted U ناشی از کوته نظری
that is a good idea U خوب نظری است
theorists U طرفدار استدلال نظری
A comparison of theory and practice. U مقایسه ای از نظری و عمل.
theoretics U تحقیقات نظری در علوم
theorist U طرفدار استدلال نظری
cohesion U التصاق یا قوه جاذبه ذرات
isometrics U دارای ذرات ریز متساوی
granulate U دارای ذرات ریز کردن
leucocytosis U افزودگی ذرات سفید خون
isometric U دارای ذرات ریز متساوی
polymerization U ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
emulsifying U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
fall out U ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
dispersion U متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
emulsifies U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsify U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsified U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
theorist U متخصص علوم نظری نگرشگر
height equivalent of theroretical plate U ارتفاع معادل بشقابک نظری
short sight U نزدیک بینی کوتاه نظری
theorists U متخصص علوم نظری نگرشگر
doctrinal U عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
hull speed U حداکثر سرعت نظری قایق
vacuist U کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
cohesion U نیروی جاذبه بین ذرات همگن
kinetic theory U فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
suspensoid U محلول سریشمی دارای ذرات معلق
achondrite U سنگ الماس بدون ذرات گرد
nucleon U ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
to theorize [about something] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to make a remark U حرفی زدن افهار نظری کردن
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
There is no disagreement among us. U اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
to theorise [about something] [British E] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
schiller U تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
dispersoid U پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com