Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pluralism
U
عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
government enterprise
U
موسسات تولیدی دولتی
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
centralism
U
سیستم تمرکز در اداره مملکت
decentralism
U
سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
government office
U
اداره دولتی
functionalism
U
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
mechanicalism
U
عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
notification
U
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
the funds
U
قرضه دولتی سهام وام دولتی
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
guild socialism
U
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
private institutions
U
موسسات خصوصی
private enterprises
U
موسسات خصوصی
public institutions
U
موسسات عمومی
public enterprises
U
موسسات عمومی
thrift institutions
U
موسسات پس انداز
investment institutions
U
موسسات سرمایه گذاری
nonprofit enterprises
U
موسسات غیر انتفاعی
country
U
مملکت
countries
U
مملکت
realms
U
متصرفات مملکت
realm
U
متصرفات مملکت
per pais
U
بوسیله مملکت
business combination
U
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
paper standard
U
پول رایج مملکت
state aid
U
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
kingdom
U
مملکت یا کشور پادشاهی موالید
cession of territory
U
واگذار کردن اراضی مملکت
They have seized ( dominated) the country.
U
مملکت را قبضه کرده اند
soils
U
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
ne exeat regno
U
دستور عدم خروج از مملکت
soil
U
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soiling
U
سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
corody
U
لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
regional agency
U
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
investors
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor
U
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
eminent domain
U
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
machine based
U
مبتنی بر ماشین
democratic
U
مبتنی بر دمکراسی
character based program
U
برنامه مبتنی بر کاراکتر
market directed economy
U
اقتصاد مبتنی بر بازار
tortious
U
مبتنی بر تعدی و تفریط
computer based training
U
تربیت مبتنی بر کامپیوتر
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
hypostyle
U
دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
judge made law
U
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
mediacy
U
دخالت
interference
U
دخالت
intervention
U
دخالت
interventions
U
دخالت
food and agricultural organization
U
از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
pan germanism
U
نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
take part
U
دخالت کردن
interfere
U
دخالت کردن
intervened
U
دخالت کردن
participate
U
دخالت کردن
meddles
U
دخالت بیجاکردن
meddled
U
دخالت بیجاکردن
meddle
U
دخالت بیجاکردن
to chop in
U
دخالت درگفتگوکردن
to have a finger in the pie
U
دخالت کردن
to strike in
U
دخالت کردن
intervenes
U
دخالت کردن
intervene
U
دخالت کردن
participates
U
دخالت کردن
participated
U
دخالت کردن
interfered
U
دخالت کردن
handing
U
دخالت کمک
admix
U
دخالت کردن
interferential
U
وابسته به دخالت
meddling
U
دخالت بیجا
hand
U
دخالت کمک
meddlesomeness
U
دخالت بیجا
interferes
U
دخالت کردن
headquarters
U
اداره کل اداره مرکزی
dialectic
U
روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
dialectic materialism
U
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
take part
U
دخالت یا شرکت کردن
exchange intervention
U
دخالت در بازار ارز
to step in
U
دخالت کردن توامدن
interposition
U
دخالت میانه گیری
wink at
<idiom>
U
اجازه دخالت ندادن
predicated
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicates
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
dominion
U
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
intromit
U
دخالت کردن مزاحم شدن
come between
<idiom>
U
درروابط دونفر دخالت کردن
to have a finger in every pie
U
درهمه کاری دخالت کردن
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
personnel
U
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
expellee
U
افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
imperialism
U
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
fractional reserve banking
U
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
hen hussy
U
مردیکه زیادبکارهای زنانه وخانگی دخالت میکند
pilot
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
piloted
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
pilots
U
زبان برنامه نویسی کامپیوتری که از قالب مبتنی بر متن استفاده می کنند و در آموزش کامپیوتر به کار می رود
imperialism
U
استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
isolationism
U
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
but for income
U
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
telesthesia
U
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
She's got a finger in every pie.
U
او
[زن]
توی همه چیز دخالت می کند.
[رفتار ناپسند]
automation
U
استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
communism
U
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
governmental
<adj.>
U
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
U
دولتی
states
U
دولتی
stating
U
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
U
دولتی
state-
U
دولتی
state
U
دولتی
stated
U
دولتی
governmental
U
دولتی
belonging to the state
<adj.>
U
دولتی
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
saving institutions
U
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
privates
U
غیر دولتی
public domain
U
مالکیت دولتی
private
U
غیر دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
public ownership
U
خالصه دولتی
economic unit
U
موسسه دولتی و ...
government control
U
نظارت دولتی
the funds
U
وام دولتی
state-
U
دولتی حالت
government departments
U
دوایر دولتی
stated
U
دولتی حالت
government regulation
U
مقررات دولتی
states
U
دولتی حالت
state
U
دولتی حالت
government sector
U
بخش دولتی
government property
U
مال دولتی
etatism
U
سوسیالیزم دولتی
government owned industries
U
صنایع دولتی
public servants
U
مامورین دولتی
government control
U
کنترل دولتی
debenture
U
حواله دولتی
government officials
U
مامورین دولتی
stating
U
دولتی حالت
public sector
U
بخش دولتی
public monopoly
U
انحصار دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
state university
U
دانشگاه دولتی
state socialism
U
سوسیالیسم دولتی
state prison
U
زندان دولتی
public service
U
استخدام دولتی
state ownership
U
مالکیت دولتی
civil services
U
خدمات دولتی
public ship
U
ناو دولتی
quasi public
U
نیمه دولتی
state college
U
دانشکده دولتی
state bank
U
بانک دولتی
state enterprise
U
مالکیت دولتی
public institutions
U
نهادهای دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
state enterprise
U
بنگاه دولتی
public schools
U
مدارس دولتی
civil servants
U
مستخدم دولتی
civil servant
U
مستخدم دولتی
political circles
U
دوایر دولتی
nationalized industries
U
صنایع دولتی
public assistance
U
کمکهای دولتی
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
frustration
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
supervening impossibility of performance
U
غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
predicates
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
privatize
U
غیر دولتی کردن
bill of oredit
U
اوراق قرضه دولتی
privatized
U
غیر دولتی کردن
The corruption in government offices .
U
فساد دردستگاههای دولتی
privatizes
U
غیر دولتی کردن
lycee l
U
دبیرستان دولتی درفرانسه
grant
U
کمک دولتی اعانه
government bonds
U
اوراق قرضه دولتی
privatizing
U
غیر دولتی کردن
quasi public company
U
شرکت نیمه دولتی
granted
U
کمک دولتی اعانه
government broadcasting
U
پخش برنامههای دولتی
grants
U
کمک دولتی اعانه
adhesion
U
الحاق دولتی به یک پیمان
arms
U
نشان دولتی نیرو
government securities
U
اوراق بهادار دولتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com