Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intuitionism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
dowsing rod
U
چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
intuitivist
U
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
fallacy of composition
U
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
Funstionalism
U
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
You need to take care to differentiate between facts and opinions
[ differentiate facts from opinions]
.
U
شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید
[حقایق را از نظرات تشخیص بدهید]
.
physiocratic system
U
روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
functionalism
U
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
quantity theory of money
U
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
negatives
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative
U
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
DCD
U
سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
busier
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
requests
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
busying
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
requesting
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
receipt notification
U
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
renumber
U
خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
landscape carpet
U
فرش دور نما
[فرش چشم انداز]
[عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
probative
U
حقایق فرعی
facts of life
<idiom>
U
حقایق زندگی
res gestae
U
حقایق عینی
ultimate truths
U
حقایق اولیه یا اصلی
a recital of all the facts
U
شمارشی از همه حقایق
bring some new facts to light
<idiom>
U
کشف حقایق جدید
prim ry truths
U
حقایق اولیه یانخستین
low dwon
U
حقایق امر اصل حقیقت
americana
U
اطلاعات و حقایق مربوط بامریکا
as much as possible
U
هرچه میتوان
one may say
U
میتوان گفت
subreption
U
اختفای حقایق برای استفاده خود
blank check
U
سندامضاء شده وبدون متن
shinplaster
U
اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه
gothicize
U
زمخت وبدون فرافت کردن
dumb show
U
نمایش صامت وبدون حرف
may
U
ممکن است میتوان
sure enough
U
میتوان یقین کردکه
presumedly
U
بجرات میتوان گفت
it is safe to say
U
بخوبی میتوان گفت
canoe
U
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
clownish
U
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
canoes
U
قایق باریک وبدون بادبان وسکان
inert mine
U
مین بی اثر وبدون خرج تلاش
middlebrow
U
شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
tabula rasa
U
فکر ساده وبدون تصور اطفال
tough minded
U
دارای فکر خشن وبدون احساسات
syncopation
U
رقص یا اهنگ سبک وبدون ضرب
the best thatone can do
U
بهترین کاری که میتوان کرد
can one pass it with safety?
U
ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
There is more to it than meets the eye.
U
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
dabbler
U
دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
he is something of a musician
U
تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
it can safely be said that...
U
بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
milch cow
U
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
Please supply the facts relevant to the case.
U
لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
goose-step
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-steps
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepping
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepped
U
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
dog paddle
U
شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
rocking stone
U
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
researching
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
DSR
U
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
catchall
U
بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
clevis pin
U
پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it is safe to say
U
بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
that fruit packs easily
U
ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
impulsive
U
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
chiaroscuro
U
نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
variable sweep
U
ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
hovercrafts
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercraft
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
thermoplastics
U
پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
directly
U
مستقیما
per se
U
مستقیما
straight
U
مستقیما
straighter
U
مستقیما
straightway
U
مستقیما
at first hand
U
مستقیما
straight out
U
رک مستقیما
firsthand
<idiom>
U
مستقیما
forthrights
U
مستقیما`
proximately
U
مستقیما"
straightest
U
مستقیما
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
certain
U
برخی
cretain
U
برخی
some
U
برخی
several
U
برخی از
bolts
U
مستقیما ناگهان
bolt
U
مستقیما ناگهان
sheer
U
مستقیما فریف
forthright
U
مستقیما بیمحابا
bolted
U
مستقیما ناگهان
subsequent to
U
[مستقیما]
پس از
[به دنباله]
bolting
U
مستقیما ناگهان
intue
U
مستقیما دریافتن
aright
U
مستقیم مستقیما
scundine quid
U
از برخی جهات
direct coupled
U
مستقیما جفت شده
intuitive
U
مستقیما درک کننده
hard
U
مستقیما درمسیر موردنظر
harder
U
مستقیما درمسیر موردنظر
hardest
U
مستقیما درمسیر موردنظر
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
inferring one thing from another
U
استدلال
argumentation
U
استدلال
ratiocination
U
استدلال
argumentum
U
استدلال
logic
U
استدلال
argument
U
استدلال
arguments
U
استدلال
reasoning
U
استدلال
source
U
خصوصیت برخی bridge ها که
On certain considerations .
U
طبق برخی ملاحظات
attributing
U
در برخی سیستم عامل ها
attribute
U
در برخی سیستم عامل ها
attributes
U
در برخی سیستم عامل ها
schuss
U
مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
to come straight to the point
<idiom>
U
مستقیما
[رک ]
به نکته اصلی آمدن
play by ear
<idiom>
U
توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
argues
U
استدلال کردن
reasoner
U
استدلال کننده
proponent
U
استدلال کننده
ratiocinator
U
استدلال کننده
proponents
U
استدلال کننده
thought
U
استدلال تفکر
reasoning ability
U
توانایی استدلال
thoughts
U
استدلال تفکر
acatalepsia
U
استدلال پریشی
logical reasoning
U
استدلال منطقی
ratiocinate
U
استدلال کردن
arguing
U
استدلال کردن
paralogia
U
استدلال پریشی
affective reasoning
U
استدلال عاطفی
analogical reasoning
U
استدلال قیاسی
adducible
U
قابل استدلال
analogical reasoning
U
استدلال سنجشی
argued
U
استدلال کردن
argue
U
استدلال کردن
reasoning test
U
ازمون استدلال
paralogism
U
استدلال غلط
syllogistic reasoning
U
استدلال قیاسی
inductive reasoning
U
استدلال استقرایی
idoliom
U
استدلال غلط
discursively
U
ازروی استدلال
reasons
U
استدلال کردن
idolism
U
استدلال غلط
reason
U
استدلال کردن
deductive reasoning
U
استدلال قیاسی
circular reasoning
U
استدلال دوری
sections
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
O.K.
U
در برخی سیستم ها به کار می رود
glue sniffing
U
بو کردن برخی از انواع چسب
ARQ
U
قابل استفاده در برخی مودم ها
over the falls
U
مستقیما روی انحنای موج شکننده
straight off
U
مستقیما درجلو موج روبه ساحل
theorized
U
استدلال نظری کردن
notionalist
U
هواخواه استدلال نظری
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
analogist
U
قیاس و استدلال کننده
theorist
U
طرفدار استدلال نظری
theorists
U
طرفدار استدلال نظری
theorises
U
استدلال نظری کردن
devil's advocate
<idiom>
U
[ارائه استدلال مخالف]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com