English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
golden U زرین
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
golden section U برش زرین
pekoe U چای زرین
doradus U ماهی زرین
oriflamme U شعله زرین
golden rules U قاعده زرین
humming bird U مرغ زرین پر
orange pekoe U چای زرین
heigh ho U دارکوب زرین پر
golden rule U قاعده زرین
dorado U ماهی زرین
the golden round U تاج زرین
thermosetting resin U زرین گرماسخت
orange pekoe U چای زرین اعلی
coronel U حلقه زرین دور کلاه
coronal U حلقه زرین دور کلاه
petalon U صفحه زرین در روی دستارکاهن بزرگ یهود
hummingbird U مرغ مگس خوار مرغ زرین پر
hummingbirds U مرغ مگس خوار مرغ زرین پر
uses U استعمال
applications U استعمال
use U استعمال
expenditure U استعمال
employment U استعمال
application U استعمال
filigree U تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
abuses U سوء استعمال
abusing U بد استعمال کردن
abusing U سوء استعمال
employ U استعمال کردن
using U استعمال مصرف
employed U استعمال کردن
employing U استعمال کردن
abuses U بد استعمال کردن
abused U سوء استعمال
employs U استعمال کردن
abused U بد استعمال کردن
abuse U سوء استعمال
abuse U بد استعمال کردن
usage U عرف استعمال
usage U نحوه استعمال
ill usage U سوء استعمال
ill use U بد استعمال کردن
law of use U قانون استعمال
use value U ارزش استعمال
unworn U استعمال نشده
misapplication U سوء استعمال
misusage U سوء استعمال
nicotian U دود استعمال کن
tutoyer U استعمال کردن
telescopy U فن استعمال دوربین
user cost U هزینه استعمال
value in use U ارزش استعمال
usages U عرف استعمال
usages U نحوه استعمال
bilingualism U استعمال دوزبان
bilinguality U استعمال دوزبان
cranage U استعمال جرثقیل
desuetude U عدم استعمال
misapplication U استعمال بیجا
overkill U استعمال بیش از حد
overuse U استعمال مفرط
graphics U فن استعمال نمودار
maltreatment U سوء استعمال
riflery U استعمال تفنگ
uses U استعمال مصرف
exercises U استعمال کردن
exercised U استعمال کردن
smoking U استعمال دخانیات
exercise U استعمال کردن
apply U استعمال کردن
disuse U عدم استعمال
applications U موارد استعمال
application U موارد استعمال
abusive U سوء استعمال
use U استعمال مصرف
applies U استعمال کردن
applying U استعمال کردن
vernacularism U استعمال زبان محلی
mitring U استعمال تاج اسقفی
user U استعمال کننده کاربر
mitering U استعمال تاج اسقفی
catachresis U استعمال غلط کلمه
malapropism U سوء استعمال کلمات
nicotian U استعمال کننده دخانیات
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
law of disuse U قانون عدم استعمال
dosage U مقدار استعمال دارو
dosages U مقدار استعمال دارو
users U استعمال کننده کاربر
outward application U استعمال برونی یا خارجی
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
instead of U بجای
in lieu of U بجای
in exchange for U بجای
in payment of U بجای
in return for U بجای
in the room of U بجای
vises U بجای
per pro U بجای
vice U بجای
vice- U بجای
in his stead U بجای او
vices U بجای
lieu U بجای
Instead of you U بجای تو
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
quid pro quos U بجای عوض
elsewhere U بجای دیگر
to pass for U قلمدادشدن بجای
he succeeded his father U بجای پدرنشست
quid pro quo U بجای عوض
instead of celebrating U بجای جشن
in somebody's place U بجای کسی
in place of U بجای درعوض
for U بجای از طرف
instead U بجای اینکه
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
stead U بجای بعوض
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
take your mirks U فرمان بجای خود
instead of the reverse U بجای وارونه این
instead of the other way around U بجای برعکس این
back to your seats U برگردید بجای خود
impersonify U بجای شخص گرفتن
were i in his skin U اگر بجای او بودم
instead of vice versa U بجای برعکس این
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
O.K. U اصط لاحی که بجای
on your marks U فرمان بجای خود
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
petroleur U کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
jake leg U فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
I dont smoke at all. U اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com