Perdic | عضو دستهء اشراف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 39 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	aristocrat U	عضو دستهء اشراف
	aristocrats U	عضو دستهء اشراف

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	snathe U	دستهء داس
	snath U	دستهء داس
	armrest U	دستهء صندلی
	band U	دستهء موسیقی اتحاد
	bandsmen U	عضو دستهء موسیقی
	bandmaster U	رئیس دستهء موزیک
	banstand U	محل دستهء موسیقی
	bands U	دستهء موسیقی اتحاد
	bandsman U	عضو دستهء موسیقی
	aigrette U	شاخهء جواهر دستهء کرک
	bandwagon U	عرابهء دستهء موزیک سیار
	arm U	اسلحه دستهء صندلی یا مبل
	noblesse U	اشراف
	aristocrate U	اشراف
	aristocracy U	اشراف سالاری
	aristocrats U	اشراف زاده
	optimates U	گروه اشراف
	aristocrats U	طرفدارحکومت اشراف
	aristocracy U	طبقهء اشراف
	aristocrat U	طرفدارحکومت اشراف
	aristocrat U	اشراف زاده
	aristocracies U	طبقهء اشراف
	aristocracies U	اشراف سالاری
	antiphon U	سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
	aristocrate U	طرفدار حکومت اشراف
	blue blood U	عضو طبقه اشراف
	band shell U	جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
	junkerism U	عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
	junkerdom U	عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
	middle classes U	طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
	middle class U	طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
	patriciate U	طبقه اشراف مقام بزرگ زادگان واشراف
	grand tours U	سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
	grand tour U	سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
	aristocracy U	حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
	aristocracies U	حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
	blue blood U	نجیب زاده اشراف زاده

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy