English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 12 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sit on <idiom> U عضو بدن درجایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bide U درجایی باقی ماندن
where U درجایی که
fly speck U گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
to keep an appointment U سروقت معین درجایی حاضرشدن
to wear out one; U از زیاد ماندن درجایی مزاحم صاحب خانه شدن
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
To put up at a place . U درجایی منزل کردن
hit the dirt <idiom> U خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
leave behind <idiom> U جاگذاشتن چیزی درجایی
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
stay put <idiom> U درجایی ماندن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com