Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inconsonance
U
عدم توافق ناهماهنگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We have agreed in princeple .
U
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement
U
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
non-cooperation
U
ناهماهنگی
disharmony
U
ناهماهنگی
dissonance
U
ناهماهنگی
inharmony
U
ناهماهنگی
discord
U
ناهماهنگی
inconsistence
U
ناسازگاری ناهماهنگی
heterogeneity
U
ناهماهنگی ناهنجاری
cognitive dissonance
U
ناهماهنگی شناختی
ataxia
U
ناهماهنگی حرکتی
inconsistencies
U
ناسازگاری ناهماهنگی
asynergia
U
ناهماهنگی عضلانی
inconsistency
U
ناسازگاری ناهماهنگی
imbalances
U
عدم توازن ناهماهنگی
imbalance
U
عدم توازن ناهماهنگی
to come to an understanding
U
توافق
conciliation
U
توافق
consistency
U
توافق
agreements
U
توافق
agreement
U
توافق
adaptations
U
توافق
coincidences
U
توافق
coincidence
U
توافق
concert
U
توافق
concerts
U
توافق
commensurableness
U
توافق
concent
U
توافق
maladapted
U
بی توافق
commensurability
U
توافق
accommodation
U
توافق
accommodations
U
توافق
concord
U
توافق
adaptation
U
توافق
accord
U
توافق
keeping
U
توافق
accorded
U
توافق
settlement
U
توافق
accords
U
توافق
analogy
U
توافق
rapport
U
توافق
consents
U
توافق
concurrence
U
توافق
consent
U
توافق
bands
U
توافق
band
U
توافق
analogies
U
توافق
settlements
U
توافق
consented
U
توافق
consenting
U
توافق
agreement of arguments
U
توافق نشانوندها
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
compromiser
U
توافق کار
adaptiveness
U
قوه توافق
disparities
U
عدم توافق
disparity
U
عدم توافق
adaptableness
U
قابلیت توافق
disagreement
U
عدم توافق
disagreements
U
عدم توافق
accompt
U
سازگاری توافق
adaption
U
توافق سازش
plea agreement
U
توافق مدافعه
synesis
U
توافق معانی
consonance
U
توافق صدا
modus vivendi
U
توافق موقت
inadaptable
U
توافق ندادنی
correspondence principle
U
اصل توافق
his painting lacked repose
U
نقاشی وی توافق
harmonometer
U
توافق سنج
disconformity
U
عدم توافق
discordance
U
عدم توافق
dissidence
U
عدم توافق
consistence
U
توافق سازگاری
conformation
U
سازش توافق
conformable
U
قابل توافق
speaking with prosecutor
U
توافق باشاکی
collective agreement
U
توافق جمعی
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
mutual agreement
U
توافق طرفین
maladaptation
U
عدم توافق
inharmoniousness
U
عدم توافق
inconsonantly
U
باعدم توافق
conconancy
U
توافق صدا
concordat
U
توافق دوستانه
agreement coefficient
U
ضریب توافق
understandings
U
توافق تظر
breach
U
خطای رد یک توافق
breached
U
خطای رد یک توافق
breaches
U
خطای رد یک توافق
arbitration agreement
U
توافق بر حکمیت
maladjustment
U
عدم توافق
maladjustments
U
عدم توافق
adaptability
U
توافق سازگاری
adaptation
U
توافق سازش
adhesion
U
همبستگی توافق
understanding
U
توافق تظر
give-and-take
U
آماده به توافق
adaptations
U
توافق سازش
outline agreement
U
توافق اولیه
skeleton agreement
U
توافق اولیه
maladjusted
U
بی توافق دژسازگار
deals
U
توافق تجاری
deal
U
توافق تجاری
consistency
U
توافق سازگاری
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
accordance
U
وفق توافق
consensus
U
توافق عام
adaptable
U
قابل توافق
basic agreement
U
توافق اولیه
master agreement
U
توافق اولیه
frame agreement
U
توافق اولیه
meet someone half-way
<idiom>
U
به توافق رسیدن با کسی
skeleton agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
outline agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
U
چهارچوب توافق
[حقوق]
odds
U
عدم توافق مغایرت
plea bargain
U
توافق مدافعه
[حقوق]
agreements
U
معاهده و مقاطعهء توافق
approves
U
توافق در مورد چیزی
adaptability
U
قابلیت توافق و سازش
settlement
U
حل و فصل توافق بنگاه
abidance
U
رفتار برطبق توافق
variance
U
مغایرت عدم توافق
settlements
U
حل و فصل توافق بنگاه
consensus
U
توافق ورضایت عمومی
agreement
U
معاهده و مقاطعهء توافق
compromises
U
توافق مصالحه کردن
compromising
U
توافق مصالحه کردن
approve
U
توافق در مورد چیزی
compromise
U
توافق مصالحه کردن
conventionalization
U
توافق با ایین و رسوم
come to an agreement
U
توافق حاصل کردن
discordantly
U
از روی عدم توافق
approving
U
توافق در مورد چیزی
out of court settlement
U
توافق بدون محکمه
[حقوق]
to settle out of court
U
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
collusion
U
توافق میان فروشندگان یک کالا
adhered
U
توافق داشتن متفق بودن
break
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
breaks
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
adhere
U
توافق داشتن متفق بودن
adhering
U
توافق داشتن متفق بودن
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
agreement on partial payments
U
توافق در پرداخت های قسطی
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
contract note
U
سند مقاطعه توافق نامه
inadaptable
U
غیر قابل توافق ناسازگار
undertaken
U
توافق برای انجام کاری
discommend
U
با عدم توافق چیزی گفتن
undertakes
U
توافق برای انجام کاری
inadaptability
U
عدم قابلیت توافق ناسازگاری
adequateness
U
توافق داشتن متفق بودن
undertake
U
توافق برای انجام کاری
adheres
U
توافق داشتن متفق بودن
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
private treaty
U
معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
agreed value policy
U
بیمه نامه با ارزش توافق شده
argument
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
to come to an agreement
U
یکدل شدن توافق حاصل کردن
arguments
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
presentation layer
U
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
plea deal
[between Prosecution and Defense]
U
توافق مدافعه
[بین دادستان و وکیل دفاع]
unless otherwise agreement
U
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
nod
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodding
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodded
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
deal
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
fashionableness
U
توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
deals
U
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nods
U
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
packaged
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
serviced
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
packs
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
service
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
packages
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
combination
U
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
exchange of instruments of ratification
U
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
liquidated damages
U
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
normalize
U
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalised
U
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
protocol
U
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocols
U
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
clearing and switch buying
U
توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
normalizes
U
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalising
U
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
board of conciliation
U
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
normalises
U
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
cartels
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartel
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
She declined several restaurants before we could agree on one.
U
او
[زن]
چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
inductive coordination
U
توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
exchange of notes
U
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com