English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heterology U عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physiological U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
physiologic U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
pin joint U اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
homology U همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس
heterogeneity U ناهمگنی
heterogeny U ناهمگنی
heterogenety U ناهمگنی
heteroscedasticity U ناهمگنی پراکنش
in the eye of U ازلحاظ
fiscally U ازلحاظ مالی
ethnically U ازلحاظ نژادشناسی
functionally U ازلحاظ وفیفه
gymnastically U ازلحاظ ورزش
departmentally U ازلحاظ اداری
industrially U ازلحاظ کار و صنعت
stock U عادی ازلحاظ مدل
stocked U عادی ازلحاظ مدل
genetically U ازلحاظ پیدایش واصل
acolous U فاقد اعضاء
staffs U اعضاء هیئت
staff U اعضاء هیئت
privates U اعضاء تناسلی
private U اعضاء تناسلی
staffed U اعضاء هیئت
attachT U یکی از اعضاء سفارتخانه
plenaries U شامل تمام اعضاء
plenary U شامل تمام اعضاء
congruency U تجانس
congruence U تجانس
congruity U تجانس
hard as nails <idiom> U ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
sentence fragment U جملهای که ازلحاظ دستوری کامل نیست
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
incongruities U عدم تجانس
incongruence U عدم تجانس
incongruity U عدم تجانس
dissimilarity U عدم تجانس
heterogeny U عدم تجانس
heterogeneity U عدم تجانس
dissimilarities U عدم تجانس
assimilable U قابل تجانس
speleology U مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
public spiritedly U ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
homogonous U دارای اعضاء تولید مثل متشابه
anaphrodisia U داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network U سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
imparity U عدم تجانس نابرابری
congenial <adj.> U دارای تجانس روحی
isotropic scaling U تجانس [هندسه] [ریاضی]
disproportion U بی قوارگی عدم تجانس
uniform scaling U تجانس [هندسه] [ریاضی]
congenial U دارای تجانس روحی
to marshal one's creditors U صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
All members are entitled to use the swimming pool. U همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
bussing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous U مختلف الجنس و مختلف النوع
profiling U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiled U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
inside U تو اعضای داخلی
burgomaster U اعضای شهرداری
insides U تو اعضای داخلی
royalty U اعضای خانواده سلطنتی
paraplegia U فلج اعضای سافل
the f. U اعضای هیئت پزشکی
technical staff U کارمندان یا اعضای فنی
locomotory U ابتلاء اعضای حرکتی
cadre U اعضای یک سازمان نظامی
cadres U اعضای یک سازمان نظامی
prosthetics U مبحث اعضای مضنوعی
footwork U هماهنگی پا با اعضای دیگر
sensorium U مرکز حواس اعضای حس
locomotor U ابتلاء اعضای حرکتی
royalties U اعضای خانواده سلطنتی
stiffening members U اعضای صلب کننده
main structure menbers U اعضای اصلی ساختمان
vitals U اعضای حیاتی و موثربدن
senior members U اعضای بالارتبه یا ارشد
highway U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
quaker meeting U انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
hypotrophy U رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
senatorial U وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
acroesthesia U افزایش حساسیت اعضای انتهایی
senatorian U وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
toho U اعضای انگشتان نشانه و شست
innards U اعضای داخلی حیوان یاانسان
vitals U اعضای اصلی بدن حیوان
locomotor U دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
urogenital U وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
conscript fathere U اعضای مجلس سنای روم باستان
outriggers U اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
quaker's meeting U انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
bionic U وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
bounds U محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
components U تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
component U تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
catena U 1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
backplane U مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
clocks U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
friendly society U انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly societies U انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
to pack a jury U جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
cartel U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
structurally U ساختمانی
organic U ساختمانی
constructional U ساختمانی
structural U ساختمانی
building line U بر ساختمانی
basic construction unit U واحد ساختمانی
ashlar U سنگ ساختمانی
structural joints U درزهای ساختمانی
artificial stone U سنگ ساختمانی
contractors yard U واحد ساختمانی
building site U کارگاه ساختمانی
basic unit assembly group U گروه ساختمانی
building limes U اهک ساختمانی
building sites U کارگاه ساختمانی
contractors plant U ماشینهای ساختمانی
construction joints U درزهای ساختمانی
construction joint U درز ساختمانی
ashler U سنگ ساختمانی
grillage U شبکه ساختمانی
constructive U مفید ساختمانی
building work U کار ساختمانی
building unit U واحد ساختمانی
building operations U عملیات ساختمانی
building material U مصالح ساختمانی
monumentality U عظمت ساختمانی
timber U چوب ساختمانی
Construction works . U عملیات ساختمانی
to found a building U ساختمانی بینادکردن
structural timber U الوار ساختمانی
structural steel U فولاد ساختمانی
structural member U عضو ساختمانی
structural factor U ضریب ساختمانی
structural drawing U نقشه ساختمانی
structural draftsman U نقشه کش ساختمانی
structural crack U ترک ساختمانی
structural concrete U بتن ساختمانی
component U جزء ساختمانی
components U جزء ساختمانی
site U کارگاه ساختمانی
sited U زمین ساختمانی
sited U کارگاه ساختمانی
site office U دفتر ساختمانی
structrual stability U استحکام ساختمانی
structrual steelwork U فولاد ساختمانی
sites U کارگاه ساختمانی
sites U زمین ساختمانی
members U جزء ساختمانی
member U جزء ساختمانی
structrual stability U ثبات ساختمانی
site building U زمین ساختمانی
structual engineering U مهندس ساختمانی
site U زمین ساختمانی
fabrique U [ساختمانی در محوطه باغ]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com