Total search result: 201 (11 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
heterology U |
عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
physiological U |
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی |
 |
 |
physiologic U |
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی |
 |
 |
pin joint U |
اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه |
 |
 |
homology U |
همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس |
 |
 |
heterogeneity U |
ناهمگنی |
 |
 |
heterogeny U |
ناهمگنی |
 |
 |
heterogenety U |
ناهمگنی |
 |
 |
heteroscedasticity U |
ناهمگنی پراکنش |
 |
 |
in the eye of U |
ازلحاظ |
 |
 |
fiscally U |
ازلحاظ مالی |
 |
 |
ethnically U |
ازلحاظ نژادشناسی |
 |
 |
functionally U |
ازلحاظ وفیفه |
 |
 |
gymnastically U |
ازلحاظ ورزش |
 |
 |
departmentally U |
ازلحاظ اداری |
 |
 |
industrially U |
ازلحاظ کار و صنعت |
 |
 |
stock U |
عادی ازلحاظ مدل |
 |
 |
stocked U |
عادی ازلحاظ مدل |
 |
 |
genetically U |
ازلحاظ پیدایش واصل |
 |
 |
acolous U |
فاقد اعضاء |
 |
 |
staffs U |
اعضاء هیئت |
 |
 |
staff U |
اعضاء هیئت |
 |
 |
privates U |
اعضاء تناسلی |
 |
 |
private U |
اعضاء تناسلی |
 |
 |
staffed U |
اعضاء هیئت |
 |
 |
attachT U |
یکی از اعضاء سفارتخانه |
 |
 |
plenaries U |
شامل تمام اعضاء |
 |
 |
plenary U |
شامل تمام اعضاء |
 |
 |
congruency U |
تجانس |
 |
 |
congruence U |
تجانس |
 |
 |
congruity U |
تجانس |
 |
 |
hard as nails <idiom> U |
ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت |
 |
 |
sentence fragment U |
جملهای که ازلحاظ دستوری کامل نیست |
 |
 |
functional U |
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای |
 |
 |
charts U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
chart U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
target discrimination U |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
 |
 |
charted U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
charting U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
systems analysis U |
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم |
 |
 |
fractional U |
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف |
 |
 |
selectable U |
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند |
 |
 |
blocage U |
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.] |
 |
 |
symbiosis U |
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم |
 |
 |
incongruities U |
عدم تجانس |
 |
 |
incongruence U |
عدم تجانس |
 |
 |
incongruity U |
عدم تجانس |
 |
 |
dissimilarity U |
عدم تجانس |
 |
 |
heterogeny U |
عدم تجانس |
 |
 |
heterogeneity U |
عدم تجانس |
 |
 |
dissimilarities U |
عدم تجانس |
 |
 |
assimilable U |
قابل تجانس |
 |
 |
speleology U |
مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی |
 |
 |
public spiritedly U |
ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه |
 |
 |
homogonous U |
دارای اعضاء تولید مثل متشابه |
 |
 |
anaphrodisia U |
داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی |
 |
 |
fdm U |
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند |
 |
 |
heterogeneous network U |
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند |
 |
 |
vortex separation U |
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی |
 |
 |
imparity U |
عدم تجانس نابرابری |
 |
 |
congenial <adj.> U |
دارای تجانس روحی |
 |
 |
isotropic scaling U |
تجانس [هندسه] [ریاضی] |
 |
 |
disproportion U |
بی قوارگی عدم تجانس |
 |
 |
uniform scaling U |
تجانس [هندسه] [ریاضی] |
 |
 |
congenial U |
دارای تجانس روحی |
 |
 |
to marshal one's creditors U |
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن |
 |
 |
All members are entitled to use the swimming pool. U |
همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند |
 |
 |
paint program U |
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد |
 |
 |
allocating U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
allocate U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
allocates U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
spoils system U |
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم |
 |
 |
function U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
functions U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
functioned U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
estate in common U |
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع |
 |
 |
lyophobic U |
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده |
 |
 |
bussing U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bus U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
busing U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bused U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
buses U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bussed U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
busses U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
frequency U |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
 |
 |
frequencies U |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
 |
 |
allogamous U |
مختلف الجنس و مختلف النوع |
 |
 |
profiling U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profile U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profiled U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profiles U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
tree of life U |
درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.] |
 |
 |
inside U |
تو اعضای داخلی |
 |
 |
burgomaster U |
اعضای شهرداری |
 |
 |
insides U |
تو اعضای داخلی |
 |
 |
royalty U |
اعضای خانواده سلطنتی |
 |
 |
paraplegia U |
فلج اعضای سافل |
 |
 |
the f. U |
اعضای هیئت پزشکی |
 |
 |
technical staff U |
کارمندان یا اعضای فنی |
 |
 |
locomotory U |
ابتلاء اعضای حرکتی |
 |
 |
cadre U |
اعضای یک سازمان نظامی |
 |
 |
cadres U |
اعضای یک سازمان نظامی |
 |
 |
prosthetics U |
مبحث اعضای مضنوعی |
 |
 |
footwork U |
هماهنگی پا با اعضای دیگر |
 |
 |
sensorium U |
مرکز حواس اعضای حس |
 |
 |
locomotor U |
ابتلاء اعضای حرکتی |
 |
 |
royalties U |
اعضای خانواده سلطنتی |
 |
 |
stiffening members U |
اعضای صلب کننده |
 |
 |
main structure menbers U |
اعضای اصلی ساختمان |
 |
 |
vitals U |
اعضای حیاتی و موثربدن |
 |
 |
senior members U |
اعضای بالارتبه یا ارشد |
 |
 |
highway U |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
 |
 |
highways U |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
 |
 |
quaker meeting U |
انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام |
 |
 |
hypotrophy U |
رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی |
 |
 |
senatorial U |
وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان |
 |
 |
acroesthesia U |
افزایش حساسیت اعضای انتهایی |
 |
 |
senatorian U |
وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان |
 |
 |
toho U |
اعضای انگشتان نشانه و شست |
 |
 |
innards U |
اعضای داخلی حیوان یاانسان |
 |
 |
vitals U |
اعضای اصلی بدن حیوان |
 |
 |
locomotor U |
دارای گرفتاری در اعضای حرکتی |
 |
 |
hunting design U |
طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.] |
 |
 |
urogenital U |
وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی |
 |
 |
conscript fathere U |
اعضای مجلس سنای روم باستان |
 |
 |
outriggers U |
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما |
 |
 |
quaker's meeting U |
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه |
 |
 |
bionic U |
وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن |
 |
 |
bounds U |
محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود |
 |
 |
components U |
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB |
 |
 |
matricular U |
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه |
 |
 |
component U |
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB |
 |
 |
catena U |
1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه |
 |
 |
backplane U |
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند |
 |
 |
clocks U |
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند |
 |
 |
clock U |
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند |
 |
 |
misdirection U |
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود |
 |
 |
friendly society U |
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن |
 |
 |
friendly societies U |
انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن |
 |
 |
decollate U |
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی |
 |
 |
signals U |
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین |
 |
 |
to pack a jury U |
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید |
 |
 |
churchwarden U |
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند |
 |
 |
churchwardens U |
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند |
 |
 |
star design U |
طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.] |
 |
 |
union shop U |
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند |
 |
 |
cartel U |
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار |
 |
 |
cartels U |
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار |
 |
 |
structurally U |
ساختمانی |
 |
 |
organic U |
ساختمانی |
 |
 |
constructional U |
ساختمانی |
 |
 |
structural U |
ساختمانی |
 |
 |
building line U |
بر ساختمانی |
 |
 |
basic construction unit U |
واحد ساختمانی |
 |
 |
ashlar U |
سنگ ساختمانی |
 |
 |
structural joints U |
درزهای ساختمانی |
 |
 |
artificial stone U |
سنگ ساختمانی |
 |
 |
contractors yard U |
واحد ساختمانی |
 |
 |
building site U |
کارگاه ساختمانی |
 |
 |
basic unit assembly group U |
گروه ساختمانی |
 |
 |
building limes U |
اهک ساختمانی |
 |
 |
building sites U |
کارگاه ساختمانی |
 |
 |
contractors plant U |
ماشینهای ساختمانی |
 |
 |
construction joints U |
درزهای ساختمانی |
 |
 |
construction joint U |
درز ساختمانی |
 |
 |
ashler U |
سنگ ساختمانی |
 |
 |
grillage U |
شبکه ساختمانی |
 |
 |
constructive U |
مفید ساختمانی |
 |
 |
building work U |
کار ساختمانی |
 |
 |
building unit U |
واحد ساختمانی |
 |
 |
building operations U |
عملیات ساختمانی |
 |
 |
building material U |
مصالح ساختمانی |
 |
 |
monumentality U |
عظمت ساختمانی |
 |
 |
timber U |
چوب ساختمانی |
 |
 |
Construction works . U |
عملیات ساختمانی |
 |
 |
to found a building U |
ساختمانی بینادکردن |
 |
 |
structural timber U |
الوار ساختمانی |
 |
 |
structural steel U |
فولاد ساختمانی |
 |
 |
structural member U |
عضو ساختمانی |
 |
 |
structural factor U |
ضریب ساختمانی |
 |
 |
structural drawing U |
نقشه ساختمانی |
 |
 |
structural draftsman U |
نقشه کش ساختمانی |
 |
 |
structural crack U |
ترک ساختمانی |
 |
 |
structural concrete U |
بتن ساختمانی |
 |
 |
component U |
جزء ساختمانی |
 |
 |
components U |
جزء ساختمانی |
 |
 |
site U |
کارگاه ساختمانی |
 |
 |
sited U |
زمین ساختمانی |
 |
 |
sited U |
کارگاه ساختمانی |
 |
 |
site office U |
دفتر ساختمانی |
 |
 |
structrual stability U |
استحکام ساختمانی |
 |
 |
structrual steelwork U |
فولاد ساختمانی |
 |
 |
sites U |
کارگاه ساختمانی |
 |
 |
sites U |
زمین ساختمانی |
 |
 |
members U |
جزء ساختمانی |
 |
 |
member U |
جزء ساختمانی |
 |
 |
structrual stability U |
ثبات ساختمانی |
 |
 |
site building U |
زمین ساختمانی |
 |
 |
structual engineering U |
مهندس ساختمانی |
 |
 |
site U |
زمین ساختمانی |
 |
 |
fabrique U |
[ساختمانی در محوطه باغ] |
 |