English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Strange to say he was not kI'lled. U عجب آنکه کشته نشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
On condition that. Provided that. U بشرط آنکه (بشرطی که )
fallen U کشته
killed U کشته
he was killed U او کشته شد
killed in action U کشته
Long absent, soon forgotten. <proverb> U از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
to kiss the dust U کشته شدن
killed steel U فولاد کشته
massicot U کشته سرب
the fallen U کشته شدگان
to go west U کشته شدن
to die in ones shoes U کشته شدن
food for powder U کشته شدنی
slack lime U اهک کشته
immolate U کشته شده
gruel U کشته شدن
slain U کشته شده
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
he will be killed U کشته خواهدشد
killed in action U کشته جنگی
plastring trowel U ماله کشته کشی
authenticated U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticates U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticating U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticate U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
To be crazy about agirl . U کشته مرده دختری بودن
The kI'lled and the wounded. U کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
It ilanded him in trouble . U آدم کار کشته ای است
to have ones gruel U شکست خوردن کشته شدن
Memorial Day U روز یادبود کشته شدگان جنگی
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled. U چیزی نمانده بود کشته بشوم
They were all either kI'lled ou taken prisoners . U همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
hydra U مار 9 سری که بدست هرکول کشته شده
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> U او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
percentile U یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
He was killed when his parachute malfunctioned. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
beta test U گونه دوم از بررسی هایی که روی نرم افزار انجام میشود پیش از آنکه آماده انتشار شود
pre imaging U تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
oldster U ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
parallel U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling U اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
to be assassinated U ترور شدن [کشته شدن] [به قتل رسانده شدن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com