English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication U عبور اطلاعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
advisory area U منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
firewall U سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
Other Matches
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage U یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service U سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
aperture card U روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing U پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
defense system aquisition U سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
windowing U 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
transmittal U عبور
cross-Channel U عبور
right of way U حق عبور
passage U عبور
passage U حق عبور
transmittance U عبور
alpha canis majoris U عبور
passage of lines U عبور از خط
transmissions U عبور
transmission U عبور
crossing U عبور
transit U عبور
rights of way U حق عبور
transmittancy U عبور
toll U حق عبور
tolling U حق عبور
right of passage U حق عبور
road haulage U حق عبور
passages U عبور
tolls U حق عبور
passages U حق عبور
fording U عبور از اب
trafficked U عبور و مرور
fords U محل عبور
forded U محل عبور
traffic U عبور و مرور
passable U قابل عبور
thoroughfare U راه عبور
thoroughfares U راه عبور
ford U محل عبور
practicableness U قابلیت عبور
penstock U مجرای عبور اب
passageways U محل عبور
passageway U محل عبور
through traffic U عبور یکسره
passes U عبور کردن
passes U گذر عبور
passes U کلمه عبور
passes U اجازه عبور
trafficability U قابلیت عبور
safe-conducts U رخصت عبور
safe conducts U رخصت عبور
toll U عوارض عبور
safe conduct U رخصت عبور
tolling U عوارض عبور
passed U اجازه عبور
passwords U اسم عبور
tessera U کلمه عبور
password U اسم عبور
pass U عبور کردن
pass U گذر عبور
pass U کلمه عبور
pass U اجازه عبور
passed U عبور کردن
passed U گذر عبور
passed U کلمه عبور
tolls U عوارض عبور
traject U عبور گذرگاه
transduction U انقال عبور
transit U عبور کردن
wading crossing U عبور از پایاب
traffics U عبور و مرور
trafficking U عبور و مرور
traversable U قابل عبور
transoceanic U عبور از اقیانوس
transit bill U اجازه عبور
transit bill U پروانه عبور
shallow fording U عبور از اب کم عمق
transit error U خطای عبور
transit time U مدت عبور
transit time U زمان عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
transmission factor U ضریب عبور
transmission grating U شبکه عبور
transmittance U مقدار عبور
transit U راه عبور
fared U هزینه عبور
fare U هزینه عبور
electron transition U عبور الکترون
fordability U قابلیت عبور
laissez passer U پروانه عبور
light passing U عبور نور
crossing the line U عبور از استوا
crossest U عبور کردن
crossing the line U عبور از خط استوا
crosses U عبور کردن
fares U هزینه عبور
faring U هزینه عبور
conge U اجازه عبور
traversing U عبور کردن
traverses U عبور کردن
highway user tax U مالیات حق عبور
traversed U عبور کردن
counter sign U اسم عبور
traverse U عبور کردن
fleets U عبور سریع
fleet U عبور سریع
girdle traverse U عبور کمربندی
passages U عبور سفر
passage U اجازه عبور
cruising U عبور کردن
cruises U عبور کردن
cruised U عبور کردن
crossing area U منطقه عبور
current passage U عبور جریان
fordless U غیرقابل عبور
fordable U قابل عبور
cruise U عبور کردن
overfly U عبور کردن
passavani U سند عبور
band pass U نوار عبور
deep fording U عبور از اب عمیق
passage U راه عبور
crosser U عبور کردن
cross U عبور کردن
passage U عبور سفر
passages U اجازه عبور
oil passage U عبور روغن
passages U راه عبور
caution area U منطقه عبور بااحتیاط
bridgeable U قابل عبور یا پل زدن
cut U عبور کردن گذاشتن
transduction U عبور از ماوراء چیزی
transcutaneous U عبور کننده از پوست
transilluminate U عبور نور از یک عضو
ship influence U تاثیر عبور کشتی
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
traject U از محلی عبور کردن
cuts U عبور کردن گذاشتن
electron transit time U زمان عبور الکترون
slotting U مجرای عبور روغن
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
traffic density U شدت عبور و مرور
traffic density U تراکم عبور و مرور
traffic density U تکاشف عبور و مرور
traffic court U دادگاه عبور و مرور
traffic control U کنترل عبور و مرور
password U اسم شب کلمه عبور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U غیر قابل عبور
passwords U اسم شب کلمه عبور
traffic flow U کشش عبور ومرور
traffic intensity U شدت عبور و مرور
slots U مجرای عبور روغن
slot U مجرای عبور روغن
trafficability U قابلیت عبور ومرور
controlled passing U عبور کنترل شده
traffic sign U علامت عبور و مرور
time distance U زمان عبور ستون
crossing site U محل عبور اجباری
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
traffic lane U مسیر عبور و مرور
deep fording U عبور از عمق زیاد اب
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
traversing U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traverses U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
traversed U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
practicably U بطور قابل عبور
traverse U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
overflights U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
innocent passage U عبور بدون ضرر
overflight U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
light transition loss U تلف عبور نور
impassable U غیر قابل عبور
sally port U دروازه عبور از قلعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com