Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
altitude acclimatization
U
عادت کردن به ارتفاع منطقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
chapman region
U
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
sweep
U
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
drop height
U
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
flare dud
U
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance
U
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude
U
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
used to
<idiom>
U
عادت کردن به
to get accustomed to
U
عادت کردن
[به]
take to
U
عادت کردن
to get used to
U
عادت کردن
[به]
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
getting
U
عادت کردن ربودن
gets
U
عادت کردن ربودن
get
U
عادت کردن ربودن
To break (give up) a habit.
U
ترک عادت کردن
dark adaptation
U
عادت کردن به تاریکی
to addict oneself
U
عادت کردن خودرا معتادکردن
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
get the feel of
<idiom>
U
عادت کردن یا آوختن چیزی
to get into one's stride
<idiom>
U
عادت کردن
[اصطلاح روزمره]
damage area
U
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
U
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area
U
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
low low
U
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
release altitude
U
ارتفاع رها کردن بمب
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude
U
ارتفاع کم ارتفاع پست
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
paddocks
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
zone of fire
U
منطقه اتش منطقه تیراندازی
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area
U
منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area
U
منطقه گذار منطقه پایاب
combat zone
U
منطقه رزمی منطقه نبرد
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
pip matching
U
روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
low airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
illuminate
U
روشن کردن منطقه
infiltrating
U
نفوذ کردن در منطقه
infiltrates
U
نفوذ کردن در منطقه
infiltrate
U
نفوذ کردن در منطقه
illuminating
U
روشن کردن منطقه
area monitoring
U
مراقبت کردن از منطقه
illuminates
U
روشن کردن منطقه
infiltrated
U
نفوذ کردن در منطقه
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
illuminations
U
روشن کردن منطقه روشنایی
illumination
U
روشن کردن منطقه روشنایی
search light illumination
U
روشن کردن منطقه با نورافکن
demolition target
U
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
area blocking
U
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
mopping up
U
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
defense coastal area
U
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
airspace prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
illumination by reflection
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
exmeridian altitude
U
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
islands
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island
U
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
usages
U
عادت
habit
U
عادت
custom
U
عادت
accustom
U
عادت
consuetude
U
عادت
rote
U
عادت
rut
U
عادت
ruts
U
عادت
habit
U
:عادت
accustoms
U
عادت
usage
U
عادت
accustoming
U
عادت
habitude
U
عادت
accustomedness
U
عادت
diathesis
U
عادت
practice
U
عادت
guize
U
عادت
praxis
U
عادت
habits
U
:عادت
wont
U
عادت
ure
U
عادت
habits
U
عادت
intersectional service
U
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
addict
U
عادت اعتیاد
hanks
U
قلاب عادت
lusus natarae
U
خرق عادت
enure
U
عادت دادن
familiarises
U
عادت دادن
recidivists
U
مجرم به عادت
lusus naturae
U
خرق عادت
accustoms
U
عادت دادن
familiarising
U
عادت دادن
recidivist
U
مجرم به عادت
diet
U
عادت غذائی
vogue
U
عادت مرسوم
familiarised
U
عادت دادن
addicts
U
عادت اعتیاد
familiarize
U
عادت دادن
familiarized
U
عادت دادن
hank
U
قلاب عادت
familiarizes
U
عادت دادن
diets
U
عادت غذائی
familiarizing
U
عادت دادن
dieting
U
عادت غذائی
wont
U
خو گرفته عادت
dieted
U
عادت غذائی
to outgrow a habit
<idiom>
U
از سر افتادن عادت
habituated
U
عادت دادن
inure or en
U
عادت دادن
thaumaturgy
U
خرق عادت
menstrual cycle
U
عادت ماهانه
inure
U
عادت دادن
inured
U
عادت دادن
inures
U
عادت دادن
position habit
U
عادت مکانی
social habit
U
عادت اجتماعی
amenia
U
حبس عادت
habituate
U
عادت دادن
habitually
U
بر حسب عادت
it is usual with him
U
عادت دارد
grow into a habit
U
عادت شدن
habit strength
U
نیرومندی عادت
habitude
U
عادت روزانه
inuring
U
عادت دادن
kick the habit
<idiom>
U
ترک عادت بد
accustoming
U
عادت دادن
accustom
U
عادت دادن
by rote
U
بر حسب عادت
reading habit
U
عادت خواندن
by usage
U
برحسب عادت
practice
U
معمول به عادت
divinely
U
بطورخارق عادت
custom
U
برحسب عادت
usage and custom
U
عرف و عادت
period
U
عادت ماهانه
periods
U
عادت ماهانه
hexis
U
عادت پایه
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
prayerfulness
U
عادت نماز خوانی
He is making a habit of it .
U
بد عادت شده است
The habit of smoking.
U
عادت به استعمال دخانیات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com