Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is usual with him
U
عادت دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hooker
U
بازیگری که عادت به سدکردن با چوب دارد
hookers
U
بازیگری که عادت به سدکردن با چوب دارد
consuetude est alterra lex
U
عادت قدرت قانونی دارد
negationist
U
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
Other Matches
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
practice
U
عادت
ruts
U
عادت
rut
U
عادت
usage
U
عادت
consuetude
U
عادت
diathesis
U
عادت
ure
U
عادت
accustomedness
U
عادت
habits
U
:عادت
habits
U
عادت
praxis
U
عادت
custom
U
عادت
habitude
U
عادت
habit
U
عادت
habit
U
:عادت
usages
U
عادت
rote
U
عادت
guize
U
عادت
accustoms
U
عادت
accustoming
U
عادت
accustom
U
عادت
wont
U
عادت
usage and custom
U
عرف و عادت
hexis
U
عادت پایه
by rote
U
بر حسب عادت
inure or en
U
عادت دادن
habitude
U
عادت روزانه
divinely
U
بطورخارق عادت
recidivists
U
مجرم به عادت
grow into a habit
U
عادت شدن
wont
U
خو گرفته عادت
addict
U
عادت اعتیاد
addicts
U
عادت اعتیاد
take to
U
عادت کردن
to get accustomed to
U
عادت کردن
[به]
to get used to
U
عادت کردن
[به]
enure
U
عادت دادن
to outgrow a habit
<idiom>
U
از سر افتادن عادت
habitually
U
بر حسب عادت
habit strength
U
نیرومندی عادت
custom
U
برحسب عادت
recidivist
U
مجرم به عادت
habituated
U
عادت دادن
familiarised
U
عادت دادن
thaumaturgy
U
خرق عادت
familiarises
U
عادت دادن
menstrual cycle
U
عادت ماهانه
lusus naturae
U
خرق عادت
lusus natarae
U
خرق عادت
familiarising
U
عادت دادن
practice
U
معمول به عادت
familiarized
U
عادت دادن
amenia
U
حبس عادت
habituate
U
عادت دادن
accustoms
U
عادت دادن
accustoming
U
عادت دادن
hank
U
قلاب عادت
hanks
U
قلاب عادت
position habit
U
عادت مکانی
used to
<idiom>
U
عادت کردن به
reading habit
U
عادت خواندن
kick the habit
<idiom>
U
ترک عادت بد
accustom
U
عادت دادن
social habit
U
عادت اجتماعی
familiarizes
U
عادت دادن
familiarizing
U
عادت دادن
dieted
U
عادت غذائی
dieting
U
عادت غذائی
diets
U
عادت غذائی
familiarize
U
عادت دادن
vogue
U
عادت مرسوم
inuring
U
عادت دادن
diet
U
عادت غذائی
inures
U
عادت دادن
inured
U
عادت دادن
by usage
U
برحسب عادت
inure
U
عادت دادن
periods
U
عادت ماهانه
period
U
عادت ماهانه
sticky fingers
<idiom>
U
عادت به دزدیدن داشتن
unusual
U
غریب مخالف عادت
mend one's ways
<idiom>
U
اثبات عادت شخصی
unused
U
عادت نکرده بکارنبرده
habit formation
U
شکل گیری عادت
To break (give up) a habit.
U
ترک عادت کردن
dishabituate
U
ترک عادت دادن
To be used (accustomed) to something.
U
به چیزی عادت داشتن
daily routine
U
عادت جاری روزانه
disaccustom
U
ترک عادت دادن
as a rule
<idiom>
U
معمولا ،طبق عادت
dark adaptation
U
عادت کردن به تاریکی
He is making a habit of it .
U
بد عادت شده است
The habit of smoking.
U
عادت به استعمال دخانیات
catamenia
U
عادت ماهیانه زنان
effective habit strength
U
حد موثر نیرومندی عادت
prayerfulness
U
عادت نماز خوانی
that is a matter of habit
U
موضوع عادت است
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
that is a matter of habit
U
کار عادت است
gets
U
عادت کردن ربودن
to fall into a bad habit
U
عادت بدی گرفتن
getting
U
عادت کردن ربودن
get
U
عادت کردن ربودن
local usage
U
عرف و عادت محل
thews
U
عادت راه ورسم
groove
U
کارجاری ویکنواخت عادت زندگی
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
routine
U
جریان عادی عادت جاری
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
grooves
U
کارجاری ویکنواخت عادت زندگی
rote
U
کاری که از روی عادت بکنند
fletcherism
U
عادت بخوردن مختصری غذا
altitude acclimatization
U
عادت کردن به ارتفاع منطقه
routinely
U
جریان عادی عادت جاری
He outgrew this habit.
U
این عادت ازسرش افتاد
get the feel of
<idiom>
U
عادت کردن یا آوختن چیزی
to get into one's stride
<idiom>
U
عادت کردن
[اصطلاح روزمره]
to addict oneself
U
عادت کردن خودرا معتادکردن
routines
U
جریان عادی عادت جاری
practice of early rising
U
مشق یا عادت سحر خیزی
She is a habitual liar.
U
روی عادت دروغ می گوید
matter of course
<idiom>
U
عادت،راه عادی،قانون
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
To break a habit makes one ill.
<proverb>
U
ترک عادت موجب مرض است .
optima legum ilerpres est consuetudo
U
عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
vices
U
فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
vice-
U
فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
vises
U
فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
vice
U
فسق و فجور عادت یا خوی همیشگی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
To do something(act)from force of habit
U
کاری راطبق عادت( همیشگه ) انجام دادن
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
backsliding
U
کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
cenogenesis
U
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
U
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
ecology
U
علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
low low
U
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
thaumaturge
U
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
handedness
U
عادت به استفاده از یک دست پیش از دست دیگر
I wI'll gradually get used to it .
U
یواش یواش عادت خواهم کرد
custom of a trade
U
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
he has a rage for money
U
دارد
there is a time for everything
U
دارد
he has worms
U
دارد
has
U
دارد
hast
U
او دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
are there any remarks?
U
دارد
chains
U
دارد.
chain
U
دارد.
heavy fighting is in progress
U
دارد
viruses
U
وجود دارد
virus
U
وجود دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
he has an axe to grind
U
غرض دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
the probability is
U
احتمال دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
Windows GDI
U
بیتی دارد
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
he is fifty
U
تمام دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
walls have ears
U
گوش دارد
god is
U
خداوجود دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
How long is the ticket valid?
U
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
He is distantly related to us .
U
نسبت دوری با ما دارد
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
the cat has nine lives
U
سگ هفت جان دارد
he has a loose tongue
U
دهان لقی دارد
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
he bears out his name
U
اسم بامسمایی دارد
double decker
U
هرچیزیکه دو لایه دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com