Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feeding storm
U
طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he was ticklish
U
غلغلکش میشد
as far as possible
U
تا انجا که میشد
the big four
U
امریکا و ایتالیااطلاق میشد
big five
U
ایتالیا وژاپن اطلاق میشد
burnt offering
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offerings
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
psephism
U
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
price as natural ice
U
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
peakiest
U
طوفانی
peakier
U
طوفانی
pecky
U
طوفانی
peaky
U
طوفانی
knight of the post
U
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
foul
U
خلاف طوفانی
fouls
U
خلاف طوفانی
foulest
U
خلاف طوفانی
fouler
U
خلاف طوفانی
fouled
U
خلاف طوفانی
heavy weather
U
هوای طوفانی
nomothetes
U
کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
mural crown
U
ناجی که به نخستین بالارونده ازدیوار شهر دشمن داده میشد
it storms
U
هوا طوفانی است
windy
U
باد خور طوفانی
windiest
U
باد خور طوفانی
windier
U
باد خور طوفانی
he was overtake by a storm
U
طوفانی باودر رسید
we had a stormy passage
U
یک سفر طوفانی داشتیم
away
U
پیوسته بطور پیوسته
diluvial
U
وابسته به طوفان نوح طوفانی
diluvian
U
وابسته به طوفان نوح طوفانی
mammatocumulus
U
ابر طوفانی کومولوس یاکومولواستراطوس
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
gorgon
U
یکی ازسه زنی که موهای سرشان مار بوده و هر کس بدانهانگاه میکردسنگ میشد
snug down
U
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
corposant
U
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
adjuncts
U
افزوده
adjunct
U
افزوده
added
U
افزوده
accessional
U
افزوده
annexed
U
افزوده
addend
U
افزوده
gain
U
افزوده
increment
U
افزوده
additional
U
افزوده
increments
U
افزوده
given in
U
افزوده
gained
U
افزوده
gains
U
افزوده
value added
U
ارزش افزوده
accrue
U
افزوده شدن
accrues
U
افزوده شدن
accruing
U
افزوده شدن
add on
U
افزوده شده
voice-over
U
سخنان افزوده
voice-overs
U
سخنان افزوده
boosted b voltage
U
ولتاژ افزوده ب
added value
U
ارزش افزوده
additives
U
افزاینده افزوده
additive
U
افزاینده افزوده
an interpolated verse
U
شعر افزوده
intercalary
U
اضافی افزوده
gain score
U
نمره افزوده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
افزوده شده
paragoge
U
حرف افزوده
allotted
<adj.>
<past-p.>
U
افزوده شده
allocated
<adj.>
<past-p.>
U
افزوده شده
assigned
<adj.>
<past-p.>
U
افزوده شده
paragogic
U
افزوده الحاقی
vat
U
مالیات بر ارزش افزوده
value-added tax
U
مالیات بر ارزش افزوده
value added taxation
U
مالیات بر ارزش افزوده
value added concept
U
مفهوم ارزش افزوده
value added tax
U
مالیات ارزش افزوده
excess length
U
طول افزوده شده
value added tax
U
مالیات بر ارزش افزوده
vats
U
مالیات بر ارزش افزوده
value-added tax
U
مالیات ارزش افزوده
ohm additive
افزوده های روغنی
he has none the wiser
U
چیزی براطلاعتش افزوده نشد
her courage did accrue
U
برجراتش افزوده گشت جراتش زیادشد
epexegesis
U
کلمات افزوده شده برای توضیح
shirt-tail
U
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tails
U
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
top
U
جدیدترین داده فایل که به پشته افزوده میشود
accession number
U
نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
parity
U
بیت اضافی افزوده به کلمه داده برای بررسی پیوستی
relocation
U
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
progressive rebate
U
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
padding
U
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
pad character
U
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
margin cost
U
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
stirling cycle
U
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
on and on
U
پیوسته
on end
U
پیوسته
cursive
U
پیوسته
legato
U
پیوسته
proximate
U
پیوسته
in connexion with
U
پیوسته به
coadunate
U
پیوسته
everywhen
U
پیوسته
unremittingly
U
پیوسته
affined
U
پیوسته
d. in
U
پیوسته
coalescent
U
پیوسته
conjoint
U
پیوسته
continous
U
پیوسته
for ever and aday
U
پیوسته
alway
U
پیوسته
syndetic
U
پیوسته
for evermore
U
پیوسته
burst
U
پیوسته
bursts
U
پیوسته
round-the-clock
U
پیوسته
allied
U
پیوسته
continuous
U
پیوسته
incessant
U
پیوسته
never ceasing
U
پیوسته
ceaselessly
U
پیوسته
concomitant
U
پیوسته
continual
U
پیوسته
contiguous
U
پیوسته
continued
U
پیوسته
married
U
پیوسته
uninterrupted
U
پیوسته
non-stop
U
پیوسته
annexed
U
پیوسته
incessantly
U
پیوسته
ceaseless
U
پیوسته
attached
U
پیوسته
eternal
U
پیوسته
perpetually
U
پیوسته
cohesive
U
به هم پیوسته
metal deactivator
U
مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
without rest
U
پیوسته لاینقطع
linked list
U
لیست پیوسته
flow chip
U
براده پیوسته
diligency
U
کوشش پیوسته
compact
U
بهم پیوسته
ex post
U
بوقوع پیوسته
compacted
U
بهم پیوسته
compacting
U
بهم پیوسته
end to end
U
سرهم پیوسته
compacts
U
بهم پیوسته
diligence
U
کوشش پیوسته
accretion
U
رشد پیوسته
full time
U
پیوسته کار
incessant drinking
U
پیوسته گساری
inseparate
U
بهم پیوسته
insobriety
U
شرب پیوسته
aggregate
U
بهم پیوسته
aggregates
U
بهم پیوسته
collateral measures
U
اقدامت پیوسته
nid nod
U
پیوسته جنبیدن
connected measures
U
اقدامت پیوسته
nid nod
U
پیوسته جنباندن
against
U
پیوسته مجاور
forever
U
جاویدان پیوسته
gamosepalous
U
پیوسته کاسبرگ
gamopetalous
U
پیوسته گلبرگ
gamophyllous
U
پیوسته برگ
indiscrete
U
بهم پیوسته
accrete
U
بهم پیوسته
peals
U
صدای پیوسته
conjunct
U
بهم پیوسته
connecting arrangement
U
ترتیب پیوسته
continuate
U
پیوسته بهم
thereunto
U
بضمیمیه ان پیوسته به ان
pealed
U
صدای پیوسته
peal
U
صدای پیوسته
continuous data
U
دادههای پیوسته
continuous distributions
U
توزیع پیوسته
to be in a state of f.
U
پیوسته درتغییربودن
adjoin
U
پیوسته بودن
adjoined
U
پیوسته بودن
haunts
U
پیوسته امدن به
haunt
U
پیوسته امدن به
vicinal
U
در همسایگی پیوسته
without intermission
U
پیوسته لاینقطع
whittle
U
پیوسته کم کردن
burst mode
U
حالت پیوسته
burster
U
فرم پیوسته
adjoins
U
پیوسته بودن
to whittle at
U
پیوسته بریدن
continuous duty
U
کار پیوسته
continuous error
U
خطای پیوسته
continuous scrolling
U
حرکت پیوسته
continuous spectrum
U
طیف پیوسته
continuous tone
U
اهنگ پیوسته
continuous tone
U
ته رنگ پیوسته
continuous traffic line
U
خط پیوسته امد و شد
continuous variable
U
متغیر پیوسته
contiguous
U
همجوار پیوسته
permanent water level
U
تراز پیوسته اب
continuous processing
U
پردازش پیوسته
continuous process
U
فرایند پیوسته
continuous phase
U
فاز پیوسته
symphsis
U
عضو پیوسته
sympetalous
U
پیوسته گلبرگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com