English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interconnecting U اتصال به یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
tie down U طناب اتصال
pendant U طناب اتصال
pendants U طناب اتصال
shrouded U طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
shroud U طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
suspension strap U نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
male connector U ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
pay out the rope U طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
lanyards U طناب کوتاه طناب کمر
lanyard U طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling U طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
how long is the rope U درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
patch U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP U پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector U وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contacted U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings U سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
bight U حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar U بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
non rotating wire rope U طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
RJ connector U نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
terminal U محل اتصال پیچ اتصال
terminals U محل اتصال پیچ اتصال
ramps U سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road U سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection U اتصال کاسکاد اتصال پلهای
ramp U سینه کش اتصال فراز اتصال
leads U قطب اتصال سیم اتصال
lead U قطب اتصال سیم اتصال
interwork U بر یکدیگر
each other U یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
one a U یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
one another U یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
arm in arm U در دست یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
concrescence U رشد با یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
abut U به یکدیگر ضربه زدن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
hand in hand U دست دردست یکدیگر
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
T connector U اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
men U افراد
trooping U افراد
trooped U افراد
personnel U افراد
troop U افراد
enlistedman U افراد
enlisted personnel U افراد
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
filler personnel U افراد جایگزینی
service club U باشگاه افراد
enlisted personnel U طبقه افراد
platoons U جوخهء افراد
platoon U جوخهء افراد
personnel status U وضع افراد
roll call U نامیدن افراد
equal status persons U افراد همپایه
enlistee U افراد داوطلب
category U طبقه افراد
liberty men U افراد مرخصی
withindoors U افراد داخل
cognoscenti U افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
packed out پر و مملو از افراد
top-level U افراد عالیرتبه
head count U جمع افراد
head counts U جمع افراد
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
dependents U افراد تحت تکفل
favouritism U افراد مورد توجه
target audience U افراد مورد نظر
condemn U محکوم کردن افراد
transfer station U محل انتقال افراد
transfer station U محل اعزام افراد
posse comitatus U دسته افراد پلیس
commandos U افراد نیروی مخصوص
rouse out U بیدار کردن افراد
billet slip U لوحه اسکان افراد
condemning U محکوم کردن افراد
troops U افراد قسمتها سربازان
commando U افراد نیروی مخصوص
cimmerian U افراد کشور فلمات
swallow one's pride <idiom> U متواضع کردن افراد
the common wealth of learning U افراد اهل علم
top-level U توسط افراد عالیرتبه
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
characterization U نوشتن بیوگرافی افراد
close station U افراد بدو مرخص
avast U افراد به جای خود
noncombatant U افراد غیر نظامی
personal error U خطاهای انفرادی افراد
morale U روحیه افراد مردم
part owners U افراد شریک المال
special olympics U المپیک افراد استثنایی
bachelor quarters U منازل افراد مجرد
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
coachload U افراد سوار بر درشکه
billet slip U کارت محلهای افراد
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
aptitude area U حیطه قابلیت افراد
receptee U افراد مورد پذیرش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com