English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
repudiation U طلاق شرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
divorsement U طلاق یا مراسم طلاق
religious U شرعی
canonical U شرعی
legal U شرعی
juridical U قانونی شرعی
legal U شرعی قضایی
prsbytery U دادگاه شرعی
ordinace U دستور شرعی
sutra U حکم شرعی
justifiability U جواز شرعی
lawful U مشروع شرعی
canonicity U جواز شرعی
canonicity U شرعی بودن
local apparent noon U فهر شرعی
judiciary U شرعی وابسته بدادگاه
established church U کلیسای قانونی و شرعی
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
judicial U شرعی وابسته بدادگاه
relative impediment U محظور شرعی برای عروسی
play a legal trick U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something . U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
canonises U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
Talmud U مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
canonizes U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizing U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonized U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonize U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonising U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonised U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
divorce U طلاق
divorced U طلاق
divorcing U طلاق
divorces U طلاق
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
to get divorce U طلاق گرفتن
revocation of divorce U رجوع از طلاق
limited divorce U طلاق محدود
permanent divorce U طلاق بائن
revocable divorce U طلاق رجعی
voidable divorce U طلاق رجعی
irrevocable divorce U طلاق بائن
repudiate U طلاق دادن
repudiating U طلاق دادن
divorced U طلاق دادن
divorces U طلاق دادن
divorcing U طلاق دادن
divorcee U زن طلاق گرفته
divorcees U زن طلاق گرفته
repudiates U طلاق دادن
divorce U طلاق دادن
divorce granted at the a woman's request U طلاق خلع
be granted a divorce by U طلاق گرفتن از
to be divorced from U طلاق گرفتن از
bill of divorce U طلاق نامه
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
to get a divorce [from somebody] U طلاق گرفتن [از کسی]
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
to put a way childish U رها کردن طلاق دادن
accolade U [آذینی روی طلاق، در و پنجره]
connivance U ی تواند زن خود را طلاق دهد
put away U مردود ساختن طلاق دادن
He has divorced his wife. U از زنش جدا شده ( او را طلاق داده است )
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com