English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
As a university professor , his performance stank. U طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
school doctor U استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
donnish U وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
Other Matches
Masters of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
maestros U استاد
skilful U استاد
instructor U استاد
instructors U استاد
maestro U استاد
adept U استاد
craftsmaster U استاد
professor U استاد
wright U استاد
professors U استاد
tutors U استاد راهنما
master off U استاد شمشیربازی
tutored U استاد راهنما
tutor U استاد راهنما
master workman U استاد کار
chess master U استاد شطرنج
adjoint U معاون استاد
past master U استاد پیشین
past masters U استاد پیشین
past masters U استاد قدیمی
past master U استاد قدیمی
handy U استاد در کارخود
elaborate U ساخت استاد
elaborating U ساخت استاد
elaborated U ساخت استاد
mastered U ارباب استاد
master U استاد شطرنج
master U ارباب استاد
elaborates U ساخت استاد
mastered U استاد شطرنج
masters U استاد شطرنج
handiest U استاد در کارخود
handier U استاد در کارخود
masters U ارباب استاد
grandmaster U استاد بزرگ شطرنج
analyst U استاد تجزیه روانکاو
analysts U استاد تجزیه روانکاو
grandmasters U استاد بزرگ شطرنج
practice makes perfect U کارکن تا استاد شوی
philologist U استاد زبان شناسی
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
he is a past master in U او در استاد یا کهنه کار است
international master U استاد بین المللی شطرنج
black belts U کمربند سیاه استاد جودو
To be a master of ones craft. U درفن خود استاد بودن
black belt U کمربند سیاه استاد جودو
The professor knows what he is talking about. U استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
to live in U پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
The professor stepped into the classroom. U استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
donning U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
dons U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
donned U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
don U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
Univ U دانشگاه
colleges U دانشگاه
college U دانشگاه
university U دانشگاه
universities U دانشگاه
academy دانشگاه
Freemason U [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
staff college U دانشگاه جنگ
state university U دانشگاه ایالتی
polytechnic U دانشگاه فناوری
Chancellor U رئیس دانشگاه
senior technical college U دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
state university U دانشگاه دولتی
technical university U دانشگاه فنی
the institution of a universit U تاسیس دانشگاه
academies U دانشگاه اموزشگاه
academy U دانشگاه هنر
University of Applied Sciences [UAS] U دانشگاه فناوری
Chancellors U رئیس دانشگاه
presidents U رئیس دانشگاه
academical U دانشجوی دانشگاه
president U رئیس دانشگاه
war college U دانشگاه عالی جنگ
matriculant U قبول شده در دانشگاه
oxonian U وابسته به دانشگاه اکسفورد
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
vice chancellor U معاون رئیس دانشگاه
vice-chancellors U معاون رئیس دانشگاه
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
vice-chancellor U معاون رئیس دانشگاه
semesters U دوره 61 هفتهای دانشگاه
semester U دوره 61 هفتهای دانشگاه
rector U رئیس دانشگاه رهبر
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
rectors U رئیس دانشگاه رهبر
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
chair U کرسی استادی در دانشگاه
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
He is majoring in mathematic at the university. U در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
mattriculation U نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
matriculation U امتحان ورودی دانشگاه کنکور
spring practice U دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
in the schools U مشغول دادن امتحانات دانشگاه
send down U دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
following my lead U یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
ox man U کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
berkeley unix U گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
underclassman U شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth forms U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
chancellery U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
chancellory U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
upper class U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper classes U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculate U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculated U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculating U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
jayvee U عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
academia U حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
upperclassman U کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
O level U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
bachelor U مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelors U مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
Mohtasham design U طرح محتشمی [اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
campus environment U محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
coaches U کمک مربی کمک استاد
coached U کمک مربی کمک استاد
coach U کمک مربی کمک استاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com