English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
interlocutress U طرف گفتگو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
discussion U گفتگو منافره
discussion U گفتگو
discussions U گفتگو منافره
discussions U گفتگو
dialogue U گفتگو صحبت
dialogues U گفتگو صحبت
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
chit chat U گفتگو
chit-chat U گفتگو
talk U گفتگو
talked U گفتگو
talks U گفتگو
mime U تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed U تقلید نمایش بدون گفتگو
mimes U تقلید نمایش بدون گفتگو
miming U تقلید نمایش بدون گفتگو
argue U گفتگو کردن مشاجره کردن
argued U گفتگو کردن مشاجره کردن
argues U گفتگو کردن مشاجره کردن
arguing U گفتگو کردن مشاجره کردن
converse U گفتگو
conversed U گفتگو
converses U گفتگو
conversing U گفتگو
debatable U قابل گفتگو
conference U گفتگو مذاکره
conferences U گفتگو مذاکره
indisputable U بی گفتگو
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
counsel U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels U در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
parlance U گفتگو
discuss U مطرح کردن گفتگو کردن
discussed U مطرح کردن گفتگو کردن
discusses U مطرح کردن گفتگو کردن
discussing U مطرح کردن گفتگو کردن
speak U گفتگو کردن
speaks U گفتگو کردن
negotiate U گفتگو کردن
negotiated U گفتگو کردن
negotiates U گفتگو کردن
negotiating U گفتگو کردن
commune U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
soliloquies U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquy U گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
colloquies U گفتگو
colloquy U گفتگو
conversation U گفتگو
conversations U گفتگو
negotiation U گفتگو
negotiation U گفتگو ها
negotiations U گفتگو
negotiations U گفتگو ها
aeromedicine U قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
chitchat U گفتگو
collogue U توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
dialog U گفتگو
interlocutress U زنی که طرف گفتگو باشد
intertalk U گفتگو کردن
lambency U ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
locutory U تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
monology U گفتگو باخود
negotiatory U مبنی بر معامله یا گفتگو
palor U اطاق برای گفتگو خصوصی
parle U گفتگو
pediatrics or pae U شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
photomagnetism U شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
shoptald U گفتگو درباره وضع کسب
soliloquize U باخود گفتگو کردن
to have an i. with any one U باکسی دیدار و گفتگو کردن
to make overtures U گفتگو اغازکردن
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
tractarian U گفتگو
tractate U بحث گفتگو
treater U مذاکره کننده طرف گفتگو
chime in <idiom> U ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
to talk something over with somebody U با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] U گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to talk [to] U گفتگو کردن [با]
debate U گفتگو کردن
discuss U گفتگو کردن
upsetting conversation U گفتگو ناراحت کننده
to toughen one's tone U در گفتگو سخت شدن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com