Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Minaret design
U
طرح مناره با الهام گرفتن از مساجد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pricket
U
مناره
pharos
U
مناره
hip-knob
U
سر مناره
minaret
U
مناره
minarets
U
مناره
turrets
U
مناره کوچک
turret
U
مناره کوچک
steeples
U
مناره کلیسا
steeple
U
مناره کلیسا
stylite
U
زاهد مناره نشین
epi
U
[مناره مخروطی کلیسا]
Hertfordshire spike
U
[میل بالای مناره مارپیچ]
fleche
U
میل بالای مناره مارپیچ
steeplejack
U
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejacks
U
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
revelations
U
الهام
revelation
U
الهام
afflatus
U
الهام
revealment
U
الهام
sprite
U
الهام
suggestion
U
الهام
suggestions
U
الهام
afflation
U
الهام
enthusiasms
U
الهام
inspiration
U
الهام
apocalypse
U
الهام
infusions
U
الهام
inanition
U
الهام
uninspired
U
بی الهام
enthusiasm
U
الهام
prescience
U
الهام
infusion
U
الهام
divine inspiration
U
الهام خدایی
oracularly
U
از راه الهام
uninspired
U
الهام نگرفته
d. insiration
U
الهام اسمانی
brainwaves
U
الهام ناگهانی
brainwave
U
الهام ناگهانی
inspires
U
الهام بخشیدن
oracles
U
الهام الهی
inspire
U
الهام بخشیدن
visions
U
وحی الهام
vision
U
وحی الهام
inspirable
U
الهام شدنی
oracle
U
الهام الهی
inspirator
U
الهام دهنده
inspired
U
الهام شده
inspired books
U
کتابهای الهام شده
precognitive
U
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
precognition
U
الهام قبل ازوقوع امری
to buoy something
[up]
U
به کسی
[چیزی]
الهام بخشیدن
revelationist
U
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
pierian spring
U
الهام بخش شعر وسخنوری چشمه مقدس شاعری
mysticism
U
توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
inspirationist
U
کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
unpremediated
U
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
arabesque
[Eslimi]
U
طرح اسلیمی
[الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
acanthus design
U
طرح پیچک
[الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
weeping willow design
U
طرح بید مجنون
[الهام گرفته شده از درخت بید مجنونی که خصوصا در فرش های قاب قابی و چهار محال استفاده می شود.]
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
Memling motif
U
طرح گل مملینگ
[این طرح الهام گرفته شده از آثار هنرمند بلژیکی قرن پانزدهم میلادی، هانس مملینگ است که در فرش های آن ناحیه به چشم می خورد.]
Oriental rug
U
فرش شرقی
[از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
blinds
U
گرفتن
blinded
U
گرفتن
to lay a wager
U
گرفتن
takes
U
گرفتن
resuming
U
از سر گرفتن
inclasp
U
در بر گرفتن
take
U
گرفتن
blind
U
گرفتن
get off the ground
<idiom>
U
پا گرفتن
resumed
U
از سر گرفتن
resumes
U
از سر گرفتن
to hunt out
U
گرفتن
resume
U
از سر گرفتن
indwell
U
جا گرفتن
infold
U
در بر گرفتن
obturate
U
گرفتن
lay to heart
U
به دل گرفتن
to bring to a stop
U
را گرفتن
to break in
U
گرفتن
accompany
U
دم گرفتن
accompanies
U
دم گرفتن
accompanied
U
دم گرفتن
catch
U
گرفتن
to draw back
U
پس گرفتن
puddles
U
گل گرفتن
puddle
U
گل گرفتن
cease
U
گرفتن
ceased
U
گرفتن
ceases
U
گرفتن
ceasing
U
گرفتن
withdrawal
U
پس گرفتن
hold
U
گرفتن
holds
U
گرفتن
wed
U
گرفتن
captures
U
گرفتن
capture
U
گرفتن
to put a stop to
U
را گرفتن
to begin again
از سر گرفتن
tithes
U
ده یک گرفتن از
tithe
U
ده یک گرفتن از
acquire
U
گرفتن
acquires
U
گرفتن
acquiring
U
گرفتن
to call back
U
پس گرفتن
capturing
U
گرفتن
to catch a fly
U
بل گرفتن
to catch on
U
گرفتن
to addict oneself
U
خو گرفتن
withdrawals
U
پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).
U
شل گرفتن
to get at
U
گرفتن
seizes
U
گرفتن
abate
U
اب گرفتن از
seized
U
گرفتن
abated
U
اب گرفتن از
seize
U
گرفتن
abates
U
اب گرفتن از
abating
U
اب گرفتن از
retreat
U
پس گرفتن
retreated
U
پس گرفتن
retreating
U
پس گرفتن
retreats
U
پس گرفتن
to get used to
U
خو گرفتن
[به]
to get accustomed to
U
خو گرفتن
[به]
break out
U
در گرفتن
pushing
U
گرفتن
reoccupy
U
از سر گرفتن
raclaim
U
پس گرفتن
overtakes
U
گرفتن
retrieve
U
پس گرفتن
retrieved
U
پس گرفتن
overtaken
U
گرفتن
retrieves
U
پس گرفتن
overtake
U
گرفتن
To go bad and stink.
U
بو گرفتن
retaking
U
پس گرفتن
recapture
U
پس گرفتن
skims
U
کف گرفتن از
nails
U
گرفتن
nailed
U
گرفتن
nail
U
گرفتن
situating
U
جا گرفتن
skims
U
گرفتن کف
situates
U
جا گرفتن
devest
U
گرفتن
despumate
U
کف گرفتن از
fleas
U
کک گرفتن
skimmed
U
گرفتن کف
skimmed
U
کف گرفتن از
recaptures
U
پس گرفتن
recapturing
U
پس گرفتن
resumption
U
از سر گرفتن
grabs
U
گرفتن
detracts
U
گرفتن
detracting
U
گرفتن
detracted
U
گرفتن
skim
U
کف گرفتن از
adeem
U
پس گرفتن
to whisk away or off
U
گرفتن
skim
U
گرفتن کف
flea
U
کک گرفتن
situate
U
جا گرفتن
disesteem
U
کم گرفتن
accustom
U
خو گرفتن
tong
U
گرفتن
accustoming
U
خو گرفتن
to station oneself
U
جا گرفتن
unsay
U
پس گرفتن
catch on
U
گرفتن
withdraw
U
پس گرفتن
withdraws
U
پس گرفتن
wive
U
زن گرفتن
to take a wife
U
زن گرفتن
encumbers
U
گرفتن
encumbering
U
گرفتن
renovating
U
از سر گرفتن
renovates
U
از سر گرفتن
to take up
U
گرفتن
renovated
U
از سر گرفتن
renovate
U
از سر گرفتن
deglutinate
U
گرفتن
to take fast hold of
U
گرفتن
acclimatizing
U
خو گرفتن
to shut off
U
را گرفتن
encumber
U
گرفتن
encumbered
U
گرفتن
accustoms
U
خو گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com