English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
replevin U طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
claim for restitution U دعوی استرداد
retraxit U استرداد دعوی
withdrawal of a case U استرداد دعوی
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
habeas corpus U حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
under restraint U در توقیف تحت توقیف د ربند
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
refunding U استرداد
recuperation U استرداد
right of reversion U حق استرداد
renders U استرداد
rendered U استرداد
recovery U استرداد
recoveries U استرداد
extradition U استرداد
restoration U استرداد
refund U استرداد
render U استرداد
reimbursements U استرداد
reclaimation U استرداد
withdrawal U استرداد
reimbursement U استرداد
refunds U استرداد
refunded U استرداد
reclamation U استرداد
withdrawals U استرداد
restitution U استرداد
extradition U استرداد مجروحین
reclaimable U قابل استرداد
recovery U استرداد جبران
recvery U استرداد وصول
recoveries U استرداد جبران
extradition of criminals U استرداد مجرمین
retraction U انقباض استرداد
retractions U انقباض استرداد
extradition U استرداد مجرمین
ejectment U دعوای استرداد
rebates U استرداد وجه
rebate U استرداد وجه
irremediable U غیرقابل استرداد
requisition U واست استرداد مجرم
irresponsible U غیر قابل استرداد
drawbacks U استرداد حقوق گمرکی
requisitioned U واست استرداد مجرم
requisitioning U واست استرداد مجرم
requisitions U واست استرداد مجرم
drawback U استرداد حقوق گمرکی
irretrievability U عدم قابلیت استرداد
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
repayment guarantee U ضمانت استرداد پیش پرداخت
extradition U استرداد محرمین بدولت متبوعه
irretrievable U غیر قابل استرداد باز نیافتنی
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
stoppage in transitu U حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
aim U منظور
pricks U منظور
meanings U منظور
prick U منظور
pricked U منظور
purposes U منظور
with a view to U به منظور
pricking U منظور
purpose of the dam U منظور از سد
with the intention of U به منظور
objectless U بی منظور
aims U منظور
sake U منظور
with the view of U به منظور
meaning U منظور
aimed U منظور
purpose U منظور
view U منظور
views U منظور
purposeless U بی منظور
scope U منظور
viewed U منظور
intention U منظور
intentions U منظور
viewing U منظور
whereunto U بچه منظور
whereto U بچه منظور
intent U معنی منظور
intention U قصد و منظور
allocating U منظور کردن
provided <adj.> <past-p.> U منظور شده
appropriated <adj.> <past-p.> U منظور شده
to make allowance U منظور کردن
for publicity purposes U به منظور تبلیغ
to what purpose U برای چه منظور
allocates U منظور کردن
allocate U منظور کردن
get at <idiom> U منظور داشتن
objective U هدف منظور
intentions U قصد و منظور
objectives U منظور ازعملیات
objective U منظور ازعملیات
scope U منظور از عملیات
objectives U هدف منظور
scope U منظور مفاد
laid on <past-p.> U منظور شده
self-defeating U علیه منظور خود
self defeating U علیه منظور خود
adhoc U تنها به این منظور
to make oneself clear <idiom> U منظور را روشن کردن
paper gold U منظور حق برداشت مخصوص است
clearance sale U فروش به منظور تصفیه حراج
to mean to do something U منظور انجام کاری را داشتن
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
malingering U تعارض به منظور فرار ازخدمت
to mean U منظور [داشتن] این است
What does it exactly mean? U منظور از این دقیقا چه است؟
(can't) make head nor tail of something <idiom> U فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
assessment U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments U تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
bridgeware U برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
assessment U تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
theft bote U استرداد مال مسروقه ازسارق به این شرط که مال باخته از تعقیب سارق منصرف شود
capitalized expense U در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
scope U طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
mark-downs U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
declared value U قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
it did not meet our views U منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
lawsuits U دعوی
pretension U دعوی
quarrelled U دعوی
quarrelling U دعوی
professions U دعوی
profession U دعوی
quarreling U دعوی
quarreled U دعوی
quarrels U دعوی
case U دعوی
pretensions U دعوی
lawsuit U دعوی
strife U دعوی
quarrel U دعوی
cases U دعوی
claim U دعوی
claimed U دعوی
suit at law U دعوی
claiming U دعوی
claims U دعوی
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
drain joints U فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
cadastral surveys U عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
radical economists U منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
restraints U توقیف
nabbing U توقیف
confiscation U توقیف
suppression U توقیف
arrest U توقیف
nabs U توقیف
nabbed U توقیف
restraint U توقیف
imperisonment U توقیف
distrainment U توقیف
constraint U توقیف
distraint U توقیف
garnishment U توقیف
durance U توقیف
arrested U توقیف
trustee process U توقیف
arrestment U توقیف
arrests U توقیف
durante U توقیف
distress U توقیف
hold up U توقیف
seizures U توقیف
embargo U توقیف
distresses U توقیف
nab U توقیف
seizure U توقیف
embargoes U توقیف
attachment U توقیف
custody U توقیف
captions U توقیف
stoppage U توقیف
stoppages U توقیف
detention U توقیف
internment U توقیف
caption U توقیف
confinement U توقیف
hold-up U توقیف
bail U توقیف
hold-ups U توقیف
sequestration U توقیف
detentions U توقیف
supperession U توقیف
desistement U انصراف از دعوی
cause of claim U منشاء دعوی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com