Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
connect
U
ضربه موفق در پایگاه دوم
connects
U
ضربه موفق در پایگاه دوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hitting
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
hit
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
hits
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
clean the bases
U
ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
drag bunt
U
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
aggregate
U
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
roll back
U
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
aggregates
U
تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
queries
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
U
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
station list
U
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
privacy
U
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
languages
U
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
U
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
structure
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
U
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
dense index
U
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
query
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
upbeat
U
موفق
throve
U
موفق شد
lucrative
U
موفق
prosperous
U
موفق
successful
<adj.>
U
موفق
successful
U
موفق
QBE
U
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
to go wrong
U
موفق نشدن
make a hit
<idiom>
U
موفق شدن
come off
<idiom>
U
موفق شدن
hot hand
U
پرتاب موفق
attained
U
موفق شدن
attaining
U
موفق شدن
attains
U
موفق شدن
have it made
<idiom>
U
موفق بودن
go over well
<idiom>
U
موفق بودن
fall short (of one's expectations)
<idiom>
U
موفق نشدن
to pull through
U
موفق شدن
to come through
U
موفق شدن
attain
U
موفق شدن
arrive
U
موفق شدن
arrived
U
موفق شدن
to make a shift
U
موفق شدن
sure-fire
U
حتما موفق
wow
U
موفق شدن
wowing
U
موفق شدن
wowed
U
موفق شدن
arrives
U
موفق شدن
to fall through
U
موفق نشدن
I made good my escape .
U
موفق به فرار شد
wows
U
موفق شدن
arriving
U
موفق شدن
fay
U
موفق شدن
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
manage to do it
U
موفق بانجام ان شدن
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
two-way
U
موفق در حمله و دفاع
god speed you
U
کامیاب شوید موفق باشید
converts
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
prospering
U
رونق یافتن موفق شدن
prospered
U
رونق یافتن موفق شدن
prosper
U
رونق یافتن موفق شدن
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
converting
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
to f. in the pan
U
باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
converted
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
convert
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
nojoy
U
موفقیتی نیست موفق نشدم
put across
U
باحقه بازی موفق شدن
succeed
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
prospers
U
رونق یافتن موفق شدن
succeeds
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
to get sight of a person
U
موفق بدیدن کسی شدن
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
I could never make her understand .
U
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
to collapse
U
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
to go places
U
موفق شدن
[در زندگی یا شغل]
turn the trick
<idiom>
U
درکاری که میخواست موفق شدن
succeeded
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
to come up in the world
U
موفق شدن
[در زندگی یا شغل]
throw up one's hands
<idiom>
U
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
smash hit
<idiom>
U
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
i managed to do it
U
موفق شدم که ان کار را انجام دهم
Supposing we do not succeedd, then waht?
U
حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
to get any ones speech
U
موفق بشنیدن نطق کسی شدن
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
make the grade
<idiom>
U
منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
You wI'll fail unless you work harder .
U
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
He'll never get anywhere.
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
failed
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
He'll never amount to anything.
<idiom>
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
It appears questionable whether he will manage to do that.
U
بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
station
U
پایگاه
sited
U
پایگاه
platforms
U
پایگاه
platform
U
پایگاه
posts
U
پایگاه
posted
U
پایگاه
post-
U
پایگاه
post
U
پایگاه
stations
U
پایگاه
lodgment or lodge
U
پایگاه
stationed
U
پایگاه
aboard
U
در پایگاه
campound
U
پایگاه
status
U
پایگاه
site
U
پایگاه
sites
U
پایگاه
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
base map
U
نقشه پایگاه
space stations
U
پایگاه فضایی
outpost
U
پایگاه مرزی
space station
U
پایگاه فضایی
hardened site
U
پایگاه مقاوم
filbert base
U
پایگاه فریبنده
height of site
U
ارتفاع پایگاه
space platform
U
پایگاه فضایی
filbert base
U
پایگاه دروغین
base development
U
تهیه پایگاه
base camp
U
پایگاه مبنا
base defense
U
پدافند پایگاه
base command
U
فرماندهی پایگاه
data base
U
پایگاه داده ها
base of operations
U
پایگاه عملیات
base defense
U
پدافند از پایگاه
base development
U
ساختن پایگاه
social status
U
پایگاه اجتماعی
professional status
U
پایگاه حرفهای
data bank
U
پایگاه داده
data bank
U
پایگاه داده ها
data banks
U
پایگاه داده
data banks
U
پایگاه داده ها
encampment
U
اردو پایگاه
air bases
U
پایگاه هوایی
air base
U
پایگاه هوایی
spaceport
U
پایگاه فضایی
databases
U
پایگاه داده ها
automatic take
U
تغییر پایگاه
naval base
U
پایگاه دریایی
naval station
U
پایگاه دریایی
air force base
U
پایگاه هوایی
vacation camp
[American E]
U
پایگاه تابستانی
encampments
U
اردو پایگاه
advance base
U
پایگاه جلو
achieved status
U
پایگاه اکتسابی
database
U
پایگاه داده ها
knowledge base
U
پایگاه اگاهی
battle station
U
پایگاه رزمی
landing site
U
پایگاه فرود
outposts
U
پایگاه مرزی
knowledge base
U
پایگاه دانش
defense base
U
پایگاه پدافندی
battle station
U
پایگاه جنگی
defense base
U
پایگاه دفاعی
class status
U
پایگاه طبقهای
home port
U
پایگاه اصلی
knowledge base
U
پایگاه معلومات
home port
U
پایگاه مادر
data base management
U
مدیریت پایگاه داده ها
hardware platform
U
پایگاه سخت افزار
fire support base
U
پایگاه پشتیبانی اتش
bridgeheads
U
پایگاه درکنار دریا
bridgehead
U
پایگاه درکنار دریا
socioeconomic status
U
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
citadel
U
پایگاه مستحکم ارگ
citadels
U
پایگاه مستحکم ارگ
entry
U
در پایگاه دادههای یا کتابخانه
commodore
U
فرمانده پایگاه هوایی
corners
U
طرفین پایگاه اصلی
computerized data base
U
پایگاه دادههای کامپیوتری
cornering
U
طرفین پایگاه اصلی
database management
U
مدیریت پایگاه داده ها
exhaustive search
U
جستجو هر رکورد در پایگاه
data base environment
U
محیط پایگاه داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com