English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tate zuki U ضربه عمود مشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
perpendecular U عمود
normal U عمود
perpendicular [to] <adj.> U عمود [بر]
tate U عمود
perpendicular U عمود
barbacan U دو برج عمود
barbican U دو برج عمود
normal vector U بردار عمود
vertically U بطور عمود
staple U عمود چهارپایه تخت
athwart U عمود به خط میتنی قایق
stapling U عمود چهارپایه تخت
cross-banded U [روکشی با تارهای عمود]
stapled U عمود چهارپایه تخت
normal shock wave U موج ضربهای عمود
orthogonal mesh reinforcement U شبکه ارماتور عمود برهم
abeam U امتداد عمود برمحور طولی
nadir U پای عمود نافر خط ندیر
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response U پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
batardeau U [دیوار عمود بر روی گودال یا چاله]
neotral position U وضع بدن عمود بر سطح مسیر
t position U حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
velocity gradiant U میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
rotor incidence U زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
branch cutoff U دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
x cut crystal U کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
cam ground piston U پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
deflection of vertical U اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
crosser U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses U ضربه هوک پس از ضربه حریف
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
cross flow U دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
abeam U یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
placekick U ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
grinning [cornrowing] U [راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند.]
corn-rowing [grinning] U راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند
kicked U ضربه
strokes U ضربه
kicking U ضربه با پا
collision U ضربه
kicking U ضربه
kicks U ضربه با پا
stroke U ضربه
interrupter U ضربه گر
flaps U ضربه
kick U ضربه با پا
stroked U ضربه
kick U ضربه
impulses U ضربه
flapped U ضربه
impluse U ضربه
flap U ضربه
collisions U ضربه
kicked U ضربه با پا
kicks U ضربه
stroking U ضربه
pushes U ضربه
thud U ضربه
pushed U ضربه
impacts U ضربه
push U ضربه
thudding U ضربه
thuds U ضربه
butt joint U ضربه
pulse U ضربه
head U ضربه با سر
tit U ضربه
brunt U ضربه
tits U ضربه
double kick U دو ضربه پی در پی
thudded U ضربه
impulse U ضربه
antiknock U ضد ضربه
pulsed U ضربه
impact U ضربه
bonking U ضربه بر سر
bonked U ضربه بر سر
bonk U ضربه بر سر
yee jupkki U ضربه پا
pop U ضربه
popped U ضربه
pops U ضربه
whang U ضربه
left U ضربه چپ
sole trap U ضربه با کف پا
sole of the foot kick U ضربه با کف پا
sole kick U ضربه با کف پا
slugger U ضربه زن
bonks U ضربه بر سر
shockproof U ضد ضربه
shocked U ضربه
shock U ضربه
shocks U ضربه
shock proof U ضد ضربه
blow U ضربه
mishit U ضربه بد
blows U ضربه
butting U ضربه با سر
hacked U ضربه
shots U ضربه
shot U ضربه
surge U ضربه
surged U ضربه
surges U ضربه
hack U ضربه
strikeless U بی ضربه
hacks U ضربه
lollipop U ضربه اسان
lollipops U ضربه اسان
lash U ضربه شلاق
dub U ضربه کم جان
picky U ضربه زننده
dubbed U ضربه کم جان
pickiest U ضربه زننده
six U ضربه 6 امتیازی
sixes U ضربه 6 امتیازی
jolts U تکان ضربه
jolting U تکان ضربه
jolted U تکان ضربه
POW U صدای ضربه
POWs U صدای ضربه
blasts U ضربه انفجار
jolt U تکان ضربه
whipped U ضربه زدن
fall U ضربه فنی
slugging U ضربه زنی
blast U ضربه انفجار
electric shocks U ضربه برقی
electric shock U ضربه برقی
dubs U ضربه کم جان
clumps U ضربه سنگین
deliver U ضربه زدن
knock U ضربه زدن
knocked U ضربه زدن
knocks U ضربه زدن
shock wave U موج ضربه
quash U با ضربه زدن
lashes U ضربه شلاق
lashes U ضربه مژگان
lashed U ضربه شلاق
lashed U ضربه مژگان
quashed U با ضربه زدن
lash U ضربه مژگان
quashes U با ضربه زدن
slash U ضربه سریع
slashed U ضربه سریع
belts U ضربه محکم
belted U ضربه محکم
belt U ضربه محکم
concussion U ضربه مغزی
whips U ضربه زدن
clumping U ضربه سنگین
delivers U ضربه زدن
hammer U ضربه زدن
hammered U ضربه زدن
clumped U ضربه سنگین
clump U ضربه سنگین
toss U ضربه بلند
shocks U ضربه تکان
hammers U ضربه زدن
pickier U ضربه زننده
tossed U ضربه بلند
tosses U ضربه بلند
cut under U ضربه زیردست
whip U ضربه زدن
tossing U ضربه بلند
shock waves U موج ضربه
slashes U ضربه سریع
inside kick U ضربه با روی پا
net shot U ضربه لب تور
ni dan geri U ضربه دوتایی با پا
overhead stroke U ضربه از بالای سر
penalty flick U ضربه پنالتی
penalty kick U ضربه پنالتی
penalty hit U ضربه ازاد
percussion drill مته ضربه ای
piston stroke U ضربه پیستون
pulse counter U ضربه شمار
pulse transformer U مبدل ضربه
pump stroke U ضربه پمپ
push shot U ضربه فشاری
range of storke U ناحیه ضربه
miskick U ضربه ضعیف
miscue U ضربه نادرست
mikazuki uke ushiro geri U ضربه با پشت پا
ipon U ضربه فنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com