English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lip U ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
impact ionization U ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
squib kick U ضربه کوتاه با پا که به اسانی به دست تیم حریف نیفتد
covers U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
coverings U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
tricrotism U نبض سه ضربهای ضربان نبض بطور سه ضربهای
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
still less U چه برسد به
much less U چه برسد به
never mind U چه برسد به
let alone <idiom> U چه برسد به
to say nothing of <conj.> U چه برسد به
not to speak of <conj.> U چه برسد به
and certainly not <conj.> U چه برسد به
not to mention <conj.> U چه برسد به
let [leave] alone <conj.> U چه برسد به
fee tail U برسد
Heaven help him this time. U خدابدادش برسد
attentions U برسد به دست
attention U برسد به دست
Let her attend to her work . U بگذار بکارش برسد
multimillionaire U میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
Wait up! U صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد]
would be U کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
would-be U کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
adventitious property U دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
He's due to arrive at ten. U او [مرد] قرار است ساعت ده برسد.
renders U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
It must be put up to the prime minister . U باید بعرض نخست وزیر برسد
render U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
to be long in coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
to be a long time in the coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
his days U عمرش نزدیک است به پایان برسد
finallist U کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
truncation U حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . U او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
the sands are running out U مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
grid U دریچه سوراخ سوراخ
grids U دریچه سوراخ سوراخ
swage block U قالب سوراخ سوراخ
millepore U مرجان سوراخ سوراخ
riddle U سوراخ سوراخ کردن
cancellated U سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate U سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellous U سوراخ سوراخ اسفنجی
riddles U سوراخ سوراخ کردن
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Method to my madness <idiom> U هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
posttraumatic U پس ضربهای
dicrotism U دو ضربهای
traumatic U ضربهای
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
perfectionist U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
shock concrete U بتن ضربهای
shock waves U موج ضربهای
implusing signal U سیگنال ضربهای
strode analysis U تحلیل ضربهای
impluse wave U موج ضربهای
impluse exitation U تحریک ضربهای
shock wave U موج ضربهای
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
impact exitation U تحریک ضربهای
drop test U ازمایش ضربهای
transient voltage U ولتاژ ضربهای
whipping U حرکت ضربهای
percussion press U پرس ضربهای
impluse current U جریان ضربهای
tricrotic U نبض سه ضربهای
percussion welding U جوشکاری ضربهای
mach wave U موج ضربهای
pulsating load U بار ضربهای
detonation U انفجار ضربهای
detonations U انفجار ضربهای
implusive excitation U تحریک ضربهای
shock excitation U تحریک ضربهای
impact printer U چاپگر ضربهای
impluse sender U مولد ضربهای
impact strength U استحکام ضربهای
impluse inertia U لختی ضربهای
impluse contact U کنتاکت ضربهای
impluse generator U مولد ضربهای
impulse discharge U تخلیه ضربهای
impulse turbine U توربین ضربهای
impluse function U تابع ضربهای
impluse distortion U اعوجاج ضربهای
australian crawl U کرال دو ضربهای
impluse detector U اشکارسازجریان ضربهای
partial products U حاصل ضربهای جز
batch mixer U مخلوط کن ضربهای
impluse breakdown U شکست ضربهای
impulsive force U نیروی ضربهای
impact load U بار ضربهای
impact force U نیروی ضربهای
impluse voltage U فشار ضربهای
impluse tachometer U تاکومتر ضربهای
impluse switch U کلید ضربهای
impluse switch U تکمه ضربهای
impluse test U ازمایش فشار ضربهای
impluse voltage cascade U ابشار فشار ضربهای
impluse voltage test U ازمایش فشار ضربهای
impluse protective level U سطح فشار ضربهای
impluse withstand voltage U فشار ضربهای ایستا
detached shock wave U موج ضربهای منفصل
percussion riveter U پرچ کننده ضربهای
impluse current generator U مولد جریان ضربهای
impluse voltage generation U تولید فشار ضربهای
normal shock wave U موج ضربهای عمود
impact transducer U مبدل فرایندهای ضربهای
oblique shock wave U موج ضربهای مایل
impluse voltage stress U تنش فشار ضربهای
impluse voltage generator U مولد فشار ضربهای
impluse circuit U مدار جریان ضربهای
pulsed resistance welding U جوشکاری مقاومتی ضربهای
impact crusher U سنگ شکن ضربهای
impluse breakdown voltage U فشار شکست ضربهای
daisy wheel printer U چاپگر اصلی ضربهای
impluse sound level U سطح صوت ضربهای
jar ramming method U روش ضربهای قالبریزی
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
wavelet U موج ضربهای کوچک
impluse turbine U توربین فشار ضربهای
joint U مفصل اتصال ضربهای
pusher type furnace U کوره نوع ضربهای
mach line U موج ضربهای ضعیف
tensile impact test U ازمایش کشش ضربهای
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
pad character U حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
reentry vehicle U مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
padding U حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
impluse circuit U مدارایمپولز مدار فشار ضربهای
hig low jack U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
counts U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
instantaneous short circuit current U جریان اتصال کوتاه ضربهای
tricrotic U ضربان نبض بطورسه ضربهای
impluse high tension generator U مولد فشار قوی ضربهای
counting U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counted U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
impluse voltage test technipue U روش ازمایش فشار ضربهای
count U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
initial alternating short circuit curren U جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
forcing shot U ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
light hit U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را نمیاندازد
lets U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
lenght U ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
big ball U ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
sour apple U ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
do split U ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
double pinochle U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
big four U ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
lilies U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
bedpost U ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
let U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
lily U ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
letting U ضربهای که به حساب نیاید و تکرار شود
half worcester U ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
impluse voltage testing plant U ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
late cut U ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
leg glance U ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
keilo U ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com