Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
riposte
U
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposted
U
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
ripostes
U
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposting
U
ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
repost
U
ضربت متقابل و تند پاسخ تند و اماده
countered
U
ضربت متقابل
countering
U
ضربت متقابل
counter
U
ضربت متقابل
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
officinal
U
ساخته واماده
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
bump
U
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
on a war footing
U
مجهز واماده جنگ
up in arms
U
مسلح واماده جنگ
broken
U
رام واماده سوغان گیری
shock
U
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocked
U
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks
U
ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
answering
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
mekeready
U
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
ready reckoner
U
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
job to job transition
U
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
whacks
U
صدای ضربت ضربت
whack
U
صدای ضربت ضربت
paddocks
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock
U
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reciprocative
U
متقابل
counter
U
متقابل
mutual
U
متقابل
interactive
U
متقابل
opposing
U
متقابل
polar
U
متقابل
reciprocal
U
متقابل
interactional
U
متقابل
countering
U
متقابل
opposed
U
متقابل
correspounding
U
متقابل
countered
U
متقابل
mutual conductance
U
رسانایی متقابل
intercorrelation
U
همبستگی متقابل
eclipsed form
U
شکل متقابل
set off
U
دعوی متقابل
intervisibility
U
دید متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
interaction curve
U
خم کنش متقابل
transconductance
U
رسانایی متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
grid anode transconductance
U
رسانایی متقابل
iteraction
U
عمل متقابل
counter gambit
U
گامبی متقابل
logrolling
U
همکاری متقابل
m
U
القاگری متقابل
inter play
U
اثر متقابل
interplay
U
اثر متقابل
cross-checks
U
بررسی متقابل
mutual assistance
U
کمک متقابل
interrelationship
U
رابطه متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
cross check
U
بررسی متقابل
cross-check
U
بررسی متقابل
cross-checked
U
بررسی متقابل
cross-checking
U
بررسی متقابل
interdependence
U
اتکاء متقابل
interdependence
U
وابستگی متقابل
mutual inductance
U
القاگری متقابل
reciprocation
U
عمل متقابل
mutual induction
U
القای متقابل
retaliation
U
عمل متقابل
reciprocity
U
عمل متقابل
mutual relationship
U
رابطه متقابل
mutual terms
U
شرایط متقابل
cross-references
U
ارجاع متقابل
cross-references
U
مراجعه متقابل
mutual characteristic
U
مشخصه متقابل
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
mutual consistency
U
سازگاری متقابل
mutual energy
U
انرژی متقابل
interaction
U
اثر متقابل
interaction
U
کنش متقابل
interaction
U
عمل متقابل
mutual
U
متقابل یا متقابله
reciprocal trading
U
مبادله متقابل
cross reference
U
مراجعه متقابل
cross reference
U
ارجاع متقابل
cross-reference
U
مراجعه متقابل
cross-reference
U
ارجاع متقابل
opposite phase
U
فاز متقابل
counterpoise
U
سیم متقابل
counterclaim
U
دعوی متقابل
counterclaim
U
ادعای متقابل
reciprocal
U
متقابل معکوس
reciprocal
U
عمل متقابل
counterclaim
U
دعوای متقابل
cross purpose
U
قصد متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
counterattack
U
حمله متقابل
crossecheck
U
بررسی متقابل
counter fire
U
اتش متقابل
counteraction
U
اقدام متقابل
cross index
U
شاخص متقابل
countermeasure
U
اقدام متقابل
counterpoise
U
وزنه متقابل
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
counterpawn
U
پیاده متقابل
countervailing credit
U
اعتبار متقابل
counterwork
U
عمل متقابل
counter-measure
U
اقدام متقابل
cross action
U
دعوی متقابل
cross bill
U
شکایت متقابل
counter-measures
U
اقدام متقابل
countermine
U
توط ئه متقابل
cross feed
U
خورد متقابل
countermeasures
U
اقدامات متقابل
counter transference
U
انتقال متقابل
crosstalk
U
مکالمه متقابل
counter offensive
U
حمله متقابل
antitype
U
نوع متقابل
transinformation
U
اگاهی متقابل
back pressure
U
فشار متقابل
recriminations
U
تهمت متقابل
recrimination
U
اتهام متقابل
recrimination
U
تهمت متقابل
recriminations
U
اتهام متقابل
counter credit
U
اعتبار متقابل
counter offensive
U
پدافند متقابل
counter claim
U
دعوی متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
harmonic mean
U
اعداد متقابل
counter trade
U
تجارت متقابل
counter current
U
جریان متقابل
counter purchase
U
خرید متقابل
counter offer
U
عرضه متقابل
counter propaganda
U
تبلیغ متقابل
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
counter attraction
U
کشش متقابل
repost
U
ضربه متقابل زدن
rebutting
U
جواب متقابل دادن
compensation trading
U
داد و ستد متقابل
counterplay
U
بازی شطرنج متقابل
retorts
U
جواب متقابل دادن
coefficient of mutual induction
U
ضریب القای متقابل
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
internecine
U
کشتار متقابل قاتل
countercheck
U
سرزنش وتوبیخ متقابل
rebutted
U
جواب متقابل دادن
counterattack
U
حمله متقابل کردن
benoni counter gambit
U
گامبی متقابل بنونی
retorts
U
جواب متقابل تلافی
retort
U
جواب متقابل تلافی
retort
U
جواب متقابل دادن
interaction
U
عکس العمل متقابل
rebuttals
U
عمل متقابل پس زنی
retaliation
U
عکس العمل متقابل
rebuttal
U
عمل متقابل پس زنی
counter purchase
U
داد وستد متقابل
riposte
U
ضربه متقابل زدن
greco counter gambit
U
گامبی متقابل گرکو
rebut
U
جواب متقابل دادن
social interaction
U
کنش متقابل اجتماعی
rebuts
U
جواب متقابل دادن
differential field winding
U
سیمپیچ اهنربایی متقابل
cross magnetizing
U
میدان مغناطیسی متقابل
counteract
U
عمل متقابل کردن
intervisibility
U
قابلیت دید متقابل
counteracted
U
عمل متقابل کردن
counteracting
U
عمل متقابل کردن
counteracts
U
عمل متقابل کردن
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
intract
U
عمل متقابل کردن
cross fire
U
اتش گلوله متقابل
crossfertilize
U
لقاح متقابل کردن
cross reference table
U
جدول ارجاع متقابل
conversion transconductance
U
رسانایی متقابل وارون
ripostes
U
ضربه متقابل زدن
visual interaction
U
کنش متقابل بصری
riposting
U
ضربه متقابل زدن
riposted
U
ضربه متقابل زدن
countermine
U
با دسیسه متقابل خنثی کردن
counter charge
U
دعوی متقابل در امر جزایی
opposed piston engine
U
موتور پیستون روبرو متقابل
unrequited
U
بدون تلافی یا عمل متقابل
queen's pawn counter gambit
U
گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
simultaneous foul
U
خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
counteractive
U
خنثی کننده دارای عمل متقابل
staunton defence
U
دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
subcontrary
U
مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
blamenfeld counter gambit
U
گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
countermeasures
U
پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com