Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forcible de ainer
U
ضبط یا تصرف عدوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
abate
U
غصب یا تصرف عدوانی
abated
U
غصب یا تصرف عدوانی
abates
U
غصب یا تصرف عدوانی
abating
U
غصب یا تصرف عدوانی
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
Other Matches
forcible entry and detainer
U
ید عدوانی
forcible
U
عدوانی
unjust
U
عدوانی
forcible entry
U
ورود عدوانی
acquest
U
تصرف
lien
U
حق تصرف
possession
U
ید تصرف
tenure
U
تصرف
seizure
U
تصرف
seizures
U
تصرف
occupancy
U
تصرف
originality
U
تصرف
possession
U
تصرف
right of possession
U
حق تصرف
possessorship
U
تصرف
occupations
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
occupation
U
حق تصرف
occupation
U
تصرف
arrangements
U
تصرف
keeping
U
تصرف
arrangement
U
تصرف
restitution
U
اعاده تصرف
deflowered
U
تصرف کردن
modification
U
تصرف در معنی
seisin
U
تصرف املاک
re entry
U
اعاده تصرف
re-entry
U
اعاده تصرف
seizor
U
تصرف کننده
inhabitancy
U
تصرف حق سکنی
tenendum
U
مدت تصرف
lien
U
حق تصرف وثیقه
take possession of
U
تصرف کردن
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
put in possession
U
تصرف کردن
seizin
U
تصرف املاک
right of lien
U
حق تصرف وثیقه
seizin
U
تصرف مطلق
glom on to
U
تصرف کردن
tenability
U
قابلیت تصرف
to come into
U
تصرف کردن
to get possession of
U
تصرف کردن
vesture
U
تصرف اراضی
come into
U
تصرف کردن
prepossession
U
تصرف قبلی
figuration
U
ترکیب تصرف
to come to
U
تصرف کردن
to take possession of
U
تصرف کردن
seisin
U
تصرف مطلق
occupations
U
تصرف کردن
hold
U
تصرف کردن
possessing
U
در تصرف داشتن
holds
U
تصرف کردن
priorities
U
سبق تصرف
priority
U
سبق تصرف
grab
U
تصرف کردن
grabbed
U
تصرف کردن
grabbing
U
تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن
grabs
U
تصرف کردن
occupies
U
تصرف کردن
occupy
U
تصرف کردن
occupations
U
اشغال تصرف
possesses
U
در تصرف داشتن
occupation
U
تصرف کردن
larceny
U
تصرف غیرقانونی
seizing
U
تصرف توقیف
deflowers
U
تصرف کردن
deflowering
U
تصرف کردن
deflower
U
تصرف کردن
possess
U
در تصرف داشتن
seize
U
تصرف کردن
occupation
U
اشغال تصرف
seized
U
تصرف کردن
seizes
U
تصرف کردن
capturing
U
تصرف کردن ربایش
captures
U
تصرف کردن ربایش
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
to hold in fee
U
تصرف مطلق داشتن در
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
regains
U
دوباره تصرف کردن
mere right
U
حق مالکیت بدون تصرف
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
capture
U
تصرف کردن ربایش
usucaption
U
تصرف بلا معارض
orinality
U
قوه انشا تصرف
interpolated
U
دخل و تصرف در سند
interpolating
U
دخل و تصرف در سند
disposable income
U
درامد قابل تصرف
tenements
U
هر چیز قابل تصرف
interpolate
U
دخل و تصرف در سند
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
tenement
U
هر چیز قابل تصرف
interpolates
U
دخل و تصرف در سند
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
expropriator
U
سلب تصرف کننده
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
reduction into possession
U
از قوه به فعل دراوردن تصرف
preoccupying
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupies
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
vested in possession
U
واگذاری مال تحت تصرف
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
tenruial
U
وابسته بمدت تصرف یااجاره
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
preoccupy
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
ejectment
U
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
hold down
U
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
knight service
U
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
things in possession
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
hold down
U
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
deflorate
U
تصرف شده بکارت ازدست داده
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
captured
U
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
terming
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
occupies
U
تصرف کردن سرگرم کردن
conquers
U
فتح کردن تصرف کردن
conquering
U
فتح کردن تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن سرگرم کردن
conquer
U
فتح کردن تصرف کردن
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
occupy
U
تصرف کردن سرگرم کردن
to enter
U
ضبط کردن تصرف کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
hold over
U
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com