Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reflective
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
reflectional
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subjective
U
وابسته بطرز تفکر شخص
steric
U
وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
colloquially
U
بطرز محاوره
anew
U
بطرز نوین
modernly
U
بطرز نوین
pleasingly
U
بطرز خوش
in due form
U
بطرز شایسته
modernizes
U
بطرز نوینی دراوردن
modernized
U
بطرز نوینی دراوردن
courtliest
U
باوقار بطرز چاپلوسانه
modernises
U
بطرز نوینی دراوردن
modernised
U
بطرز نوینی دراوردن
modernize
U
بطرز نوینی دراوردن
modernizing
U
بطرز نوینی دراوردن
modernising
U
بطرز نوینی دراوردن
noticeably
U
بطرز قابل ملاحظه
bonnily
U
بطرز زیبا ودلپذیر
courtly
U
باوقار بطرز چاپلوسانه
courtlier
U
باوقار بطرز چاپلوسانه
well handled
U
بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
sleeker
U
صیقلی
sleekest
U
صیقلی
slighting
U
صیقلی
levigate
U
صیقلی
sleek
U
صیقلی
shiny
U
صیقلی
slight
U
صیقلی
slighted
U
صیقلی
slighter
U
صیقلی
slightest
U
صیقلی
slights
U
صیقلی
smooth
U
صیقلی
glossy
U
صیقلی
smoothed
U
صیقلی
smoothest
U
صیقلی
smooths
U
صیقلی
scoured
U
صیقلی کردن
sleeker
U
صیقلی کردن
scours
U
صیقلی کردن
smoothing
U
صیقلی کردن
sleek
U
صیقلی کردن
sleekest
U
صیقلی کردن
varnishes
U
صیقلی کردن
varnish
U
صیقلی کردن
varnished
U
صیقلی کردن
glass
U
صیقلی کردن
varnishing
U
صیقلی کردن
scour
U
صیقلی کردن
slickenside
U
سطح صیقلی صخره
slickest
U
سطح صیقلی لیز
slick
U
سطح صیقلی لیز
waterworn
U
شسته شده و صیقلی در اثراب
bright work
U
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
cerebration
U
تفکر
self contemplation
U
تفکر
dump
U
تفکر
recollection
U
تفکر
contemplation
U
تفکر
thinking
U
تفکر
ponderation
U
تفکر
reflexion
U
تفکر
poneration
U
تفکر
reflection
U
تفکر
meditation
U
تفکر
recollections
U
تفکر
damask
U
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
musing
U
تفکر امیز
contemplating
U
تفکر کردن
cult
U
مکتب تفکر
contemplate
U
تفکر کردن
cults
U
مکتب تفکر
contemplates
U
تفکر کردن
ponders
U
تفکر کردن
contemplated
U
تفکر کردن
pondering
U
تفکر کردن
pondered
U
تفکر کردن
ponder
U
تفکر کردن
economic thought
U
تفکر اقتصادی
imageless thought
U
تفکر بی تصویر
divergent thinking
U
تفکر واگرا
chewed
U
تفکر کردن
cogitable
U
قابل تفکر
cogitativeness
U
قوه تفکر
creative thinking
U
تفکر اخلاق
meditating
U
تفکر کردن
meditates
U
تفکر کردن
meditated
U
تفکر کردن
meditate
U
تفکر کردن
concrete thinking
U
تفکر عینی
paranoid ideation
U
تفکر پارانویایی
consider
U
تفکر کردن
considers
U
تفکر کردن
chew
U
تفکر کردن
thinking cap
U
طرز تفکر
thoughtway
U
طرز تفکر
thoughtful hours
U
ساعات تفکر
speculating
U
تفکر کردن
speculates
U
تفکر کردن
speculated
U
تفکر کردن
convergent thinking
U
تفکر همگرا
speculate
U
تفکر کردن
chews
U
تفکر کردن
tenet
U
پایه تفکر
thought
U
استدلال تفکر
thoughts
U
استدلال تفکر
to chew
[on; upon; over]
U
تفکر کردن
productive thinking
U
تفکر افرینشی
thought-provoking
<adj.>
U
به تفکر بر انگیزنده
affective thinking
U
تفکر عاطفی
muse
U
تفکر کردن
abstract thinking
U
تفکر انتزاعی
mused
U
تفکر کردن
muses
U
تفکر کردن
wishful thinking
U
تفکر ارزومندانه
thought out
U
تفکر شده
thought-out
U
تفکر شده
knee-jerk
U
بدون تعمق و تفکر
associative thinking
U
تفکر تداعی گرا
cud
U
تنباکوی جویدنی تفکر
unthinking
U
فاقد قوهی تفکر
holding
U
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
recollect
U
در بحر تفکر غوطه ورشدن
pensiveness
U
تفکر غوطه وری دراندیشه
recollected
U
در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollecting
U
در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollects
U
در بحر تفکر غوطه ورشدن
meditating
U
سربجیب تفکر فرو بردن
meditated
U
سربجیب تفکر فرو بردن
imagined
U
حدس زدن تفکر کردن
imagine
U
حدس زدن تفکر کردن
imagines
U
حدس زدن تفکر کردن
ivory tower
U
محل ارام برای تفکر
imagining
U
حدس زدن تفکر کردن
ivory towers
U
محل ارام برای تفکر
meditates
U
سربجیب تفکر فرو بردن
meditate
U
سربجیب تفکر فرو بردن
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rethinks
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
subjectivism
U
اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
Boketto
U
عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر
Zen
U
فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
reflectors
U
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector
U
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
warm boot
U
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
urbanized
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanises
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanising
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizing
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanize
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanised
U
مدنی کردن صیقلی کردن
surfaced
U
صاف کردن صیقلی کردن
surfaces
U
صاف کردن صیقلی کردن
surface
U
صاف کردن صیقلی کردن
sleeken
U
صیقلی کردن صاف کردن
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
levitical
U
وابسته به
monitorial
U
وابسته به
adjective
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
related
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
pertinent
U
وابسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com