Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
set menu
U
صورت غذای هر روزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
a special menu
U
صورت غذای مخصوص
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
fasted
U
روزه
ventage
U
روزه
fastest
U
روزه
daylong
U
یک روزه
fasting
U
روزه
fast
U
روزه
to break ones fast
U
روزه
fasts
U
روزه
fast
U
روزه گرفتن
to keep a fast
U
روزه داشتن
the fasting month
U
ماه روزه
the f.month
U
ماه روزه
ephemerid
U
حشره یک روزه
lent
U
ماه روزه
eight day
U
هشت روزه
fasts
U
روزه گرفتن
fastest
U
روزه گرفتن
daylily
U
سوسن یک روزه
quadrages imal
U
چهل روزه
mayfly
U
حشرهی یک روزه
mayflies
U
حشرهی یک روزه
fasted
U
روزه گرفتن
fasting
U
روزه داری
faster
U
روزه دار
faster
U
روزه گیر
triduum
U
عبادت سه روزه
d. after d.
U
همه روزه
may fly
U
حشره یک روزه
day fly
U
مگس یک روزه
to observe a fast
U
روزه داشتن
daylong
U
همه روزه
to observe a fast
U
روزه گرفتن
fast day
U
روز روزه
days sight draft
U
برات دیداری 06 روزه
hexaemeron
U
شش روزه افرینش یاتاریخ ان
ember days
U
روزهای روزه ودعا
one day event
U
مسابقه پرش یک روزه
hexahemeron
U
شش روزه افرینش یاتاریخ ان
pentad
U
مدت پنج روزه
quadrages ima
U
یاچله روزه وپرهیزنصارا
in the next few days
U
درهمین چند روزه
wear out one's welcome
<idiom>
U
مهمان دو روزه عزیز است
rubella
{sg}
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
German measles
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
three-day measles
U
سرخک سه روزه
[سرخجه]
[پزشکی]
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
every dog has his day
<idiom>
<none>
U
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
locals
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
U
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
simple interest
U
سود پول بر اساس سال 063 روزه
dish of the day
U
غذای روز
restorative food
U
غذای مقوی
when in season
U
غذای فصل
chicken feed
U
غذای جوجه
stinkpot
U
غذای بدبو
shore dinner
U
غذای دریایی
seafood
U
غذای دریایی
potluck
U
غذای مختصر
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
luncheons
U
غذای مفصل
luncheon
U
غذای مفصل
plant food
U
غذای گیاه
junk food
U
غذای ناسالم
meats
U
غذای اصلی
meat
U
غذای اصلی
junk foods
U
غذای ناسالم
health foods
U
غذای سالم
dinette
U
غذای گرم
cornmeal
U
غذای ذرت
health food
U
غذای سالم
sweetmeat
U
غذای شیرین
sops
U
غذای مایع
sop
U
غذای مایع
antipasto
U
غذای اشتهااور
birdseed
U
غذای پرندگان
entree
U
غذای اصلی
plant food
U
غذای گیاهی
printers
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
U
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
quadrages imal
U
وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
madison
U
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
Frozen meat ( food ) .
U
گوشت ( غذای ) یخ زده
Oily skin (food).
U
پوست ( غذای ) چرب
Good wholesome food .
U
غذای سالم وکامل
board
U
غذای روی میز
boarded
U
غذای روی میز
fondu
U
نوعی غذای سویسی
chopsuey
U
نوعی غذای چینی
chow mein
U
نوعی غذای چینی
debilitant
U
غذای ضعیف کننده
stenophagous
U
غذای محدود خوار
gastronomist
U
متخصص غذای لذیذ
consumables
U
موضوعات سادهای که در اجزای هر روزه سیستم کامپیوتری لازم اند
adjustable split die
وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
plastic bubble keyboard
U
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
progressive cookery
U
پخت تدریجی غذای یکان
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
food container
U
فرف غذای قابل حمل
to toy with one's food
U
با غذای خود بازی کردن
Rice is a wholesome food .
U
برنج غذای کاملی است
slosh
U
غذای چسبناک مشروب لزج
baked meat
U
شیرینی اردی غذای پخته
speciality of the house
U
غذای مخصوص طبخ منزل
bakemeat
U
شیرینی اردی غذای پخته
sloshes
U
غذای چسبناک مشروب لزج
sloshing
U
غذای چسبناک مشروب لزج
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
U
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
agape
U
غذای سبک پس ار جشنی در کلیسا
[دین]
mawkish
U
حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
entremets
U
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
U
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
ravioli
U
نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
underfeed
U
غذای غیر کافی خوردن یا دادن
succotash
U
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
casseroles
U
نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
casserole
U
نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
The food was not fit to eat.
U
غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
I revisited her recipe.
U
من دستور کار
[غذای]
او
[زن]
را دوباره بکار بردم.
for half board
U
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
three-day retreat
U
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
slop
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped
U
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
He warned he would go on a termless hunger strike.
U
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
broth
U
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
barrage jamming
U
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
puffs
U
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puffing
U
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
puff
U
دود ویا بخار قسمت پف کرده جامه زنانه غذای پف دار
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rom
U
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions
U
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
munchies
[Colloquial]
U
غذای برای ریز ریز خوردن
[مانند تخمه یا پسته]
dat
U
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
hunger strikes
U
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strike
U
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
U
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
statement
U
صورت
constellation
U
صورت
roster
U
صورت
figure
U
صورت
figures
U
صورت
statements
U
صورت
constellations
U
صورت
rosters
U
صورت
kalendar
U
صورت
figuring
U
صورت
coat card
U
صورت
circumstantially
U
در صورت
mazard
U
صورت
providing
U
در صورت
medal
U
صورت
medals
U
صورت
conformational isomers
U
هم صورت
physiognomies
U
صورت
conformer
U
هم صورت
image
U
صورت
images
U
صورت
physiognomy
U
صورت
faces
U
صورت
phased
U
صورت
phase
U
صورت
rolls
U
صورت
hues
U
صورت
rolled
U
صورت
hue
U
صورت
roll
U
صورت
shapes
U
صورت
versions
U
صورت
shape
U
صورت
visages
U
رو صورت
phases
U
صورت
face
U
صورت
effigies
U
صورت
effigy
U
صورت
form
U
صورت
slips
U
صورت
slipped
U
صورت
formed
U
صورت
slip
U
صورت
forms
U
صورت
visage
U
رو صورت
listing
U
صورت
invoices
U
صورت
facies
U
صورت
invoicing
U
صورت
invoice
U
صورت
listings
U
صورت
file
U
صورت
invoiced
U
صورت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com